nasa-agency
ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره
-
بلي جناب .همي حضوري گرم دارم
آموزش دانلود از سرور فورشیر رو حتما از اینجا ببینید
شرط میبندم اینو تو عمرت ندیدیو نشنیدی.کلیک کن
اگه به تاریخو تمدن کشورت احترام میذاری اینو ببین
این یکیم جالبه تونستی ببین
رصدخونه سنجش بارش سراسری (GPM(Global Precipitation Measurement تو سال 2012 به منظور کنترل میزان بارش های جوی و کمک به کشورهای آسیایی به منظور پیش بینی وقوع سیل(و اهداف علمی دیگه)به فضا پرتاب شد.یه شبکه بین المللی از این سامانه های فضای در حال حاضر عملیاتی هستن که کشورهایی مثل آمریکا ژاپن هند فرانسه در ارائه اون باهم همکاری داشتن
تصویر زیر GPM که متعلق به ناساست
مرسی داداشی منم شاهرودی هستم
من به سر وقت خدا می رفتم ...
[IMG]
[IMG]
اين چه حرفيه.خواهش مي كنم.بازم ممنونممممممممممممممممممممم
شلام شلام .معلوم هس كجايي؟
سلام. يه سوال داشتم درباره ي اشاره گر ها توي c
وقتي يه متغييروبه عنوان اشاره گر تعريف مي كنيم بايدعلامت*راكنارش داشته باشد ،ولي بعضي وقتاتوي تابع اون علامت رو نمي ذاريم.چه مواقعي اين اتفاق مي افته؟كلي مثال حل كردم تو 2يا3مورد اينو ديدم ولي سردر نياوردم ازش.ممنون ميشم راهنمايي كنيد.
و تاخدا هست و نفس ،" لبخند بزن"؛ که خداعاشق لبخند توست
بفهمان به تمام ارکان زندگی ؛ که تا هستی هست ، زندگی باید کرد
سلام هم استانی ممنون از درخواستت
می بینی هوای دلتنگیم را ؟ نسبت عجیبی دارد با زاویه ی نگاهم !
در دسترس چشمانم که باشی هوا خوب است
دور از دسترس نشو که باران می گیرد . . .
قايق فرسوده خوتي.دي
ميسي جوجو
دمت گرم
ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﺣﺎﻟﻮ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻫﯿﭽﯿﻮ ﻧﺪﺍﺭﯼ
ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺗﯽ
ﺩﺍﻏﻮﻧﯽ
ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﯼ
ﺳﺨﺘﯽ ﻣﯿﮑﺸﯽ
ﺍﻣﺎ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﮐﻢ ﺑﯿﺎﺭﯼ
ﺍﯾﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﻭﺯﺍﺭ ﺍﺭﺯﺵ ﻏﻢ ﺧﻮﺭﺩﻧﻮ ﻧﺪﺍﺭﻩ
ﺍﯾﻨﻮ ﺑﺪﻭﻥ ، ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺰ میگذﺭﺩ....
بدون تو به شب رسيد ، روزاي سوت و كور من ....
بازم تو خوابه من، با من قدم بزن ، آروم و سربزير ...
مرسیییی ناسا...ممنون
عضو وبت دیگه
سلام چطوری خوبی ناسا؟؟
ممنون که گذاشتی اما پروف بچه ها که بودم برا اونا گذاشته بودم خودم دیدم...بازم ممنون برای اطلاعاتت
ولی آخرم نتونستم عضو بشماااا
مرا بغل کن
روزی زنی روستائی که هرگز حرف دلنشینی از همسرش نشنیده بود، بیمار شد. شوهر او که راننده موتور سیکلت بود و از موتورش براى حمل و نقل کالا در شهر استفاده مى‌کرد براى اولین بار همسرش را سوار موتورسیکلت خود کرد. زن با احتیاط سوار موتور شد و از دست پاچگی و خجالت نمی دانست دست هایش را کجا بگذارد که ناگهان شوهرش گفت: «مرا بغل کن.»
زن پرسید: «چه کار کنم؟» و وقتی متوجه حرف شوهرش شد ناگهان صورتش سرخ شد. با خجالت کمر شوهرش را بغل کرد و کم کم اشک صورتش را خیس نمود. به نیمه راه رسیده بودند که زن از شوهرش خواست به خانه برگردند.
شوهرش با تعجب پرسید: «چرا؟ تقریبا به بیمارستان رسیده ایم.»
زن جواب داد: «دیگر لازم نیست، بهتر شدم. سرم درد نمی کند.»
شوهر همسرش را به خانه رساند ولى هرگز متوجه نخواهد شد که گفتن همان جمله ى ساده ى «مرا بغل کن» چقدر احساس خوشبختى را در قلب همسرش باعث شده که در همین مسیر کوتاه، سردردش را خوب کرده است.
عشق چنان عظیم است که در تصور نمی گنجد. فاصله ابراز عشق دور نیست. فقط از قلب تا زبان است و کافی است که حرف های دلتان را بیان کنید. -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
