narges224
پسندها
880

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • اگر در معرفت یکتا نبودی/
    دلم اینگونه رسوایت نمیشد...
    رقيب من:

    بهشت چشماش مال تو،من تو نگاش گُر میگیرم

    تو مهربونی شو میخوای،من واسه اخمهاش میمیرم
    نمیدانم...
    دوستت دارم چه واژه عجیبیست که...
    هرکس میگوید عاشق تر میشود و هرکه میشنود...
    بی تفاوت تر...
    یک شب،

    ...

    تمامِ شهر را دیوانه وار

    با خیال تْ قدم زده اَم.


    خواب هایت را با که شریک میشوی

    اما هنوز

    شـریک تمام بیخوابی های من تـویی !!
    گاهی که دلتنگ می شدم ..
    می گفتی: دلتنگی هایت را بنویس !

    چندی ست اینجا می نویسم و دلشادم ..!
    از اینکه احساس می کنم " شــــاعــــــر" شده ام !..

    امشب که دلم شعر نمیخواهد چه کنم ؟
    از دلتنگی ات "دیـــــــوانــــه" شده ام ...!!
    پرسیدم دوستم داری؟
    گفتی دوستت دارم ولی....
    رفتی!
    دلیلش را نمیدانم.
    شاید به خاطر آن "ولی" بود که همیشه در ادامه ی دوستت دارم هایت می آوردی!
    "دوستت دارم ولی.....
    امشب همه چیز روبه راه است
    همه چیز آرام…آرام…باورت میشود ؟
    دیگر یاد گرفته ام شبها بخوابم ” با یاد تو “
    تو نگرانم نشو
    همه چیز را یاد گرفته ام !
    راه رفتن در این دنیا را هم بدون تو یاد گرفته ام
    یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم
    یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم …بی صدا کنم
    برای تو می نویسم



    برای تویی که قلبت پـاک است



    برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست



    برای تویی که قلبم منزلگه عـــشـــق توست



    برای تویی که احساسم از آن وجود نازنین توست



    برای تویی که هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است



    بــــــــرای تویــــــی که قــــلـــــبـــــت پــــــــاک است



    برای تویی که در عشق ، قـلبت چه بی باک است



    برای تویی که عـشقت معنای بودنم است



    برای تویی که آرزو هایت آرزویم است ..



    از عــشق برایت مینویسم و میگویم
    یکنفر در همین نزدیکی ها

    چیزی

    ٠
    به وسعت یک زندگی برایت جا گذاشته است ...

    خیالت راحت باشد

    آرام چشمهایت را ببند

    ٠
    یکنفر برای همه نگرانی هایت بیدار است...

    یکنفر که از همه زیبایی های دنیا
    ٠
    ٠
    تنها تو را باور دارد ...
    هر وقت مرا نخواستی

    فقط کافی ست

    بند کتانی ام را گره بزنی

    کلاهم را بر سرم بگذاری

    و آن کوله پشتی کوچک را به دستم بدهی

    آنوقت خیالت راحت باشد

    من خودم

    تنهایی

    تا پایان خاطره های تو خواهم دوید...!!
    سلام
    :gol:شروع جزء سیزدهم.......تاپیک قرائت هفتگی باشگاه مهندسان:gol:

    اولین روز بارانی را به خاطر داری؟غافلگیر شدیم چتر نداشتیم خندیدیم دویدیم و به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم
    دومین روز بارانی چطور؟ پیش بینی اش را کرده بودی چتر آورده بودی و من غافلگیر شدم سعی می کردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود
    و سومین روز چطور؟ گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد . و و و و چند روز پیش را چطور؟ به خاطر داری؟ که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم . . . فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم تنها برو . .
    دکترشریعتی
    چون دیگه زیاد حس گذاشتن شعرتواون تاپیکارو ندارم چون شعردوست داری بعضی وقتا برات تو پروفت میذارم:gol::gol::gol:
    نیاباران
    زمین جای قشنگی نیست
    من از اهل زمینم
    خوب می دانم که گل در عقد زنبور است
    ولی سودای بلبل داردوپروانه راهم دوست می دارد
    کنم هر شب دعایی کز دلم بیرون رود مهرت ولی آهسته می گویم الهی بی اثر باشد......
    باید فراموشت کنم، چندیست تمرین می کنم

    من میتوانم، می شود،آرام تلقین میکنم

    با عکس های دیگری تا صبح صحبت می کنم

    با آن اتاق خویش را، بیهوده تزیین می کنم

    سخت است اما میشود در نقش یک عاقل روم

    نه شب دعایت می کنم، نه صبح نفرین می کنم

    حالم نه اصلا خوب نیست، تا بعد بهتر میشوم

    فکری برای این دل تنهای غمگین میکنم

    من میپذیرم رفته ای و بر نمیگردی، همین

    خود را برای درک این صد بار تحسین میکنم

    از جنب و جوش افتاده ام،دیگر نمی گویم به خود

    وقتی عروسی میکنیم ،این می کنم آن میکنم!!!!!

    هرچه دعا کردم نشد، شاید کسی امین نگفت

    حالا تقاضای دلی سرشار از آمین می کنم

    نه اسب، نه باران و نه مرد،....تنهایم و این دائمی است

    اسب حقیقت را خودم با این نشان زین میکنم

    یا میبرم یا باز هم نقش شکستی تلخ را

    در خاطرات سرخ خود، با رنج آذین می کنم

    حالا نه تو مال منی،نه خواستی سهمت شوم

    این مشکل من بود و هست، در عشق گلچین می شوم

    کم کم ز یادت می روم،این روزگار و رسم اوست

    این جمله را با تلخی اش ،صد بار تضمین میکنم
    ســـــراغــم را نمیگیــــری چه شــــــد افتــــادم از چشمـَتــــــ ؟

    منـــــم فــــانـوس لبخنـدَتـــ ، غـرورت ، گـــریه ات ، خشمـَتـــــــ

    اسیــرم ، خستـه امـ ، سیــرم ، مـــرا دریــاب می میــــرمـ

    ســـــراغــم را نمیگیــــری نمیــــدانی

    چه دلـــتنگـــــمـ ، چـه بی تابـم ، چه غمگینــــــم ، چه تنهــــــایـمـ

    تــو را هـــر شـب صـــــدا کــردم نمی بیـنی نمیـخوابمـ ؟

    بیــا تا باورت گردد کـه بی تــو کمـــــتر از خــاکمـ

    ولی بـا تــو بـه افلاکـم بیــا با آرزوهایــــــم بسازم خانه ای در دل
    مهم نیست که او مال تو باشد...
    اگرمی دانی در این جهان کسی هست که با دیدنش رنگ رخسارت تغییر می کند و صدای قلبت آبرویت را به تاراج میبرد مهم نیست که او مال تو باشد مهم این است؛که فقط باشد زندگی کند لذّت ببرد و نفس بکشد
    امشب باز هم ‍‍‍‍‍‍پستچی ‍‍‍‍‍‍‍ محله ی ما نیامد

    یا باید خانه مان را عوض کنم یا ‍پستچی را ...

    تو که هر روز برایم نامه می نویسی...

    مگه نه؟!؟
    می خواهم امشب از ماه قول بگیرم که هر وقت دلم برایت تنگ شد

    در دایره حضورش تو را به من نشان دهد
    می خواهم امشب با رازقی ها عهد ببندم
    هر وقت دلم هوای تو را کرد
    عطر حضور مهربان تو را با من هم قسمت کنند
    می خواهم امشب با دریای خاطره ها قرار بگذارم
    که هروقت امواج پر تلاطم یادها خواستند قایق احساس مرا بشکنند
    دست امید و آرزوی تو مرا نجات دهد
    می خواهم امشب با تمام قلب هایی که احساس مرا می فهمند و می شنوند
    پیمان ببندم که هر وقت صدای قلب بی قرار م را هم شنیدند
    عشقم را سوار بر ضربانهای بی تابی به تو برسانند....
    برای شکستن من یه اخم کافیه ...
    نیازی به فریادت نیست واسه اشک ریختنم سکوتتوکافیه ...
    نیازی به قهر نیست برای مردنم حرف رفتنت کافیه ...
    نیازی به انجامش نیست نمی خوام بین منوبین دلش جنگ بشه نمی خوام عشقی که اون نداره کم رنگ بشه
    من فقط یه چیزی ازخدا می خوام واسه یک بارم که شده دلش برام تنگ بشه.............
    اين گريه نيست

    اين سهمم از درده

    سهم من از بغض نگاه تو

    خواستم بيام اما ديگه دورم

    از تو و قلب بي گناه تو



    خيلي پشيمونم ، حلالم کن

    با عشق تو بدجوري تا کردم

    خيلي واسه جبرانشون ديره

    اين حقمه ، خيلي خطا کردم



    سزامه ، اين تنهايي سزامه

    که تک تک لحظه هامو تنها سر کنم



    سزامه ، اين تنهايي سزامه

    که پيش چشم تو همه ي خاطراتمونو يکجا پرپر کنم
    بغض نکن گريه نکن اگر چه غم کشيده اي
    براي من فقط بگو خواب بدي که ديده اي

    اگر که اعتماد تو به دست اين و آن کم است
    تکيه به شانه ام بده که مثل صخره محکم است

    به پاي صحبتم بشين فقط ترانه گوش کن
    جام به جام من بزن جام مرا تو نوش کن

    ترا به شعر مي‌کشم چو واژه پيش مي‌روي
    مرگ فرا نمي‌رسد تو تازه خلق مي‌شوي

    تو در شب تولدت به شعله فوت مي‌کني
    به چشم من که مي‌رسي فقط سکوت مي‌کني

    اگر کسي در دل توست بگو کنار مي‌روم
    گناه کن به جاي تو بر سر دار مي‌روم
    بايد تو رو پيدا کنم.. شايد هنوزم دير نيست
    تو ساده دل کندي ولي.. تقدير بي تقصير نيست

    با اينکه بيتاب ِ مني.. بازم منو خط مي‌زني
    بايد تو رو پيدا کنم.. تو با خودت هم دشمني

    کي با يه جمله مثل ِ من.. مي‌تونه آرومت کنه!؟
    اون لحظه‌هاي آخر از رفتن پشيمونت کنه!؟

    دلگيرم از اين شهر ِ سرد.. اين کوچه‌هاي بي عبور
    وقتي به من فکر مي‌کني.. حس مي‌کنم از راه ِ دور

    آخر يه شب اين گريه‌ها.. سوي چشامو مي‌بَره
    عطرت داره از پيرهني که جا گذاشتي مي‌پره

    بايد تو رو پيدا کنم.. هر روز تنهاتر نشي
    راضي به با من بودنت.. حتي از اين کمتر نشي

    پيدات کنم حتي اگه.. پروازمو پر پر کني
    محکم بگيرم دستتو.. احساسمو باور کني

    بايد تو رو پيدا کنم.. شايد هنوزم دير نيست
    تو ساده دل کندي ولي.. تقدير بي تقصير نيست

    بايد تو رو پيدا کنم.. هر روز تنهاتر نشي
    راضي به با من بودنت.. حتي از اين کمتر نشي
    من به اندازه‌ي تقدير توام .. که به دست روشنت دل بسته
    آسمون دل گرفته با منه .. گريه انگار که به من پيوسته

    حس خوب داشتنت همرامه .. اين به من گرمي‌بودن ميده
    من به اين دلهره عادت دارم .. اين تويي داره امونم ميده

    تو تموم عاشقانه‌ي مني .. که به هر جهت پر از احساسي
    تو با دستاي قشنگت داري .. پل رويا رو برام ميسازي

    من بدون تو يعني يک مرداب .. مي‌رسم به تيرگي يک خواب
    بگو اين تاريکي‌ها با ما نيست .. در مياد از پشت ابرا مهتاب
    همين که مي‌نويسم و به واژه مي‌کشم تو رو
    دوباره بار غم مي‌شينه روي شونه‌هاي من

    همين که مي‌شکفي مثِ يه گل ميون دفترم
    دوباره گرمي‌لبات دوباره گونه‌هاي من

    همين که ميري از دلم، قرار آخرم ميشي
    دوباره زخم ميخورم، دوباره باورم ميشي

    هميشه کم ميارمت هميشه کم ميارمت نميشه که نبارمت

    گريه فقط کار منه تو اشکاتو حروم نکن
    به واژه‌اي نمي‌رسي اينجوري پرس و جو نکن

    فاصله‌ها مال منن تو فاصله نگير ازم
    بمون که باورت بشه گريه نميشه سير ازم

    هميشه کم ميارمت هميشه کم ميارمت نميشه که نبارمت
    چراغارو خاموش کن هوا هواي درده
    دوست ندارم ببيني چشمي‌که گريه کرده

    چراغارو خاموش کن سرگرم گريه باشم
    مي‌خوام به روم نيارم بايد ازت جدا شم

    فکر نبودن تو دنيامو مي‌سوزونه
    چراغارو خاموش کن چشم و چراغ خونه

    يه خورده آرومم کن نشون نده که سردي
    حالا وقته دروغه بگو که بر‌ميگردي

    از شرم اشکاي من رفتي چرا يه گوشه
    ازم خجالت نکش چراغا که خاموشه

    اگه دلت هنوزم باهام يکم رفيقه
    يه خورده ديرتر برو فقط يه چند دقيقه
    چراغارو خاموش کن هوا هواي درده
    دوست ندارم ببيني چشمي‌که گريه کرده

    چراغارو خاموش کن سرگرم گريه باشم
    مي‌خوام به روم نيارم بايد ازت جدا شم

    فکر نبودن تو دنيامو مي‌سوزونه
    چراغارو خاموش کن چشم و چراغ خونه

    يه خورده آرومم کن نشون نده که سردي
    حالا وقته دروغه بگو که بر‌ميگردي

    از شرم اشکاي من رفتي چرا يه گوشه
    ازم خجالت نکش چراغا که خاموشه

    اگه دلت هنوزم باهام يکم رفيقه
    يه خورده ديرتر برو فقط يه چند دقيقه
    باید اسمم را
    در کتاب گینس ثبت کنم
    تا همه بدانند
    - یک نفر
    با سنگین ترین بار دلتنگی
    روی شانه هایش -
    تو را دوست میداشت
    برای رسیدن به تو
    پا پیش گذاشتم
    خودم را قسمت کردم
    تو را سهم تمام رویاهایم کردم
    انصاف نبود
    تو که میدانستی با چه اشتیاقی
    خودم را قسمت میکنم
    پس چرا
    زودتر از تکه تکه شدنم
    جوابم نکردی
    برای خداحافظی
    خیلی دیر بود
    خیلی دیر ….
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا