narges224
پسندها
880

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سیــــــــــر شدم …
    بسکه سرد و گرم روزگار را چشیدم !
    هرگز فراموش نخواهم کرد که برای داشتن تو دلی را به دریا زدم که از آب واهمه داشت
    اشکهایم که سرازیر میشوند دیری نمی پاید
    که قندیل میبندند... عجیب سرداست هوای نبودنت
    دور که می شوم
    "نزدیکتر میآئی"...!!
    نزدیک که می شوم
    "دورتر می روی"...!!
    انگار که این "فاصله"
    همیشه باید به شکلی رعایت شود ...
    دلت كه تنگِ يك نفر باشد
    خودِ خدا هم بيايد تا خوش بگذرد و لحظه اي
    فراموش كني
    فايده ندارد ...
    تو دلت تنگ است ...
    دلت براي همان يك نفر تنگ است
    بی وفا ! برگرد ببین
    آیینه
    عکس تو را قاب کرده…
    مرا نشان نمی دهد !
    به سراغ من اگر میایی،تند تند ،اهسته ،چه فرقی دارد؟؟تو به هرجور که دلت خواست بیا...!
    مثل سهراب دیگر جنس تنهایی من شیشه نیست که راحت شکند ،مثل اهن شده است...!تو فقط زود بیا...
    بهار …
    و این همه دلتنگی !
    نه
    شاید فرشته ای
    فصلها را به اشتباه ورق زده باشد
    عشق عینک سبزی است که با آن انسان کاه را یونجه می‌بیند . (مارک تواین)
    تلاش برای فراموش کردن کسی که دوستش داری درست مثل این است که بخواهی کسی را که تا به حال ندیده ای به خاطر بیاوری .
    نقــاش خــــوبی نــــبودم...

    اما ایــن روزها... به لطـف تــــــــــو...

    انـــتظار را دیـــدنی میكــشـم
    چند سال پیش …

    وقتی که ترکم می کردی ؛

    گفتی که از یاد ببرم ؛ هر آن چه بین مان بود
    ………
    و من نیز اسمت را

    بر در و دیوار نوشتم

    تا خاطرم باشد که باید …

    فراموشت کنم
    نفس می کشم نبودنت رانیستی
    هوای بوی تنت را کرده ام
    می دانی
    پیرهن جدایی ات بدجور به قامتم گشاد است
    تو نیستی
    آسمان بی معنیست
    حتی آسمان پر ستاره
    و باران
    مثل قطره های عذاب روی سرم می ریزد
    تو نیستی
    و من چتر می خواهم …
    هر چیزی که حس عاشقانه و شاعرانه می دهد در چشمانم لباس سیاه پوشیده…
    خودم را به هزار راه میزنم
    به هزار کوچه به هزار در
    نکند یاد آغوشت بیفتم …
    آخر قصه ی ما را همان اول لو دادند

    همان جایی که گفتند: یکی بود و یکی نبود . . .
    پس از آن غروب رفتن اولین طلوع من باش
    من رسیدم رو به آخر تو بیا شروع من باش

    شبو از قصه جدا کن چکه کن رو باور من
    خط بکش رو جای پای گریه های آخر من

    اسمتو ببخش به لبهام بی تو خالیه نفسهام
    قد بکش تو باور من زیر سایه بون دستام

    خواب سبز رازقی باش عاشق همیشگی باش
    خسته ام از تلخی شب تو طلوع زندگی باش

    من پر از حرف سکوتم خالیم رو به سقوطم
    بی تو و آبی عشقت تشنه ام کویر لوتم

    نمیخوام آشفته باشم آرزوی خفته باشم
    تو نـذار آخـر قصه حرفـمو نگفته باشم
    من هر روز و هر لحظه نگرانت می شوم که چه می کنی !؟

    پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنم

    تنهاییت برای من …

    غصه هایت برای من …

    همه بغضها و اشکهایت برای من ..

    بخند برایم بخند

    آنقدر بلند

    تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را…

    صدای همیشه خوب بودنت را

    دلم برایت تنگ شده

    دوستت دارم …
    در دل فرياد ميزنم ، بارها و بارها اسمت را به زيبايي بر لبهايم جاري ميسازم اما هر بار بغض خفته ي صدايم رفتنت را ، نداشتنت را و حسرت بودنت را به قلب خسته ام يادآور ميشود ... ناگاه چشمان هميشه منتظرم به ياد ترانه ي نفسهايت باراني ميشود ...
    اي کاش لحظه اي ، فقط لحظه اي کوتاه بودنت را کنارم احساس ميکردم
    خوشبختي را
    ديروز به حراج گذاشتند.

    حيف...
    من زاده ي امروزم.

    خدايا!
    جهنمت فرداست،
    پس چرا امروز مي سوزم؟
    من یک دختـــــــر ایــــرانیــــــــم ...
    "حــــــوای" کسی نـــــمی شــوم که به "هــــــوای" دیگری برود ...
    تنهاییم را با کسی قسمت نـــمی کنم که روزی تنهایم بگذارد ...
    روح خـــداست که در مــــــن دمیـــده شده و احســـــاس نام گرفته ، ارزان نمی فروشمش...
    دستــــــهایم بــالیـــن کـــودک فـــردایـــم خـــواهـــد شــــد،بـــی حـــرمتـــش نمی کنم و به هــر کس نمی سپارمش ...
    لبـــــریــــزم از مهـــــر ....... اما استــــــــوار ......
    ســـــودای دلـــم قسمت هر بی ســر و پـــــا نیست .....
    عشق "حـــوای" ایرانی با شکــــوه است و بــــــــزرگ ....
    "آدمی" را برای همراهی برمی گزیند : شریــف ، لایــق ، فروتـــــن
    و عــــــــــــــــــــــــ اشـــــــــــــــــــــــ ـــق
    رفت ...
    بی آنکه مرا به خدا بسپارد !!
    نمی دانم خدا را از یاد برده بود ،
    یا مرا ... ؟
    این شعرها دیگر برای هیچ‌کس نیست

    نه! در دلم انگار جای هیچ‌کس نیست


    آن‌قدر تنهایم که حتی دردهایم
    دیگر شبیه دردهای هیچ‌کس نیست


    حتی نفس‌های مرا از من گرفتند
    من مرده‌ام در من هوای هیچ‌کس نیست


    دنیای مرموزی‌ست ما باید بدانیم
    که هیچ‌کس این‌جا برای هیچ‌کس نیست
    خدایا جای سوره ای درقرانت خالیست :
    قسم به روزی که دلت را می شکنند و جز خدا مرهمی نخواهد بود
    از سرنوشت غمگین مباش!
    چه بسا کفتارهایی بر روی اجساد شیرهای جنگل سبز رقصیدند؛
    شادی کردند و خود را بزرگ پنداشتند...
    ولی نمی دانستند شیر؛ شیر می ماند و کفتار؛ کفتار؛
    حتی با قلاده های طلا!!!
    من عاشق نگاه مهربون و زیبای توام
    دیونه ی چشمای روشن و فریبای توام
    وقتی توی چشام نگاه میکنی و دروغ میگی
    حس می کنم من عاشق همین دروغای توام
    لیلی تو قصه تویی مجنون دیونه منم
    شیرین رویاها تویی فرهاد بی خونه منم
    اونی که می مونه تویی راهی ویرونه منم
    اونی که می خنده تویی اون که دلش خونه منم
    نذار بدون تو دلم از همه چی خسته بشه
    نذار بدون تو چشای باز من بسته بشه
    نذار صدای قلبی که داره واسه تومی زنه
    با رفتن تو کم بشه آروم و آهسته بشه
    تو می تونی با موندنت یخ دلم رو آب کنی
    می تونی اشک و تو چشام واسه همیشه خواب کنی
    تو می تونی بذاری من دوباره زندگی کنم
    یا اینکه با نبودنت زندگیمو خراب کنی
    لیلی تو قصه تویی مجنون دیونه منم
    شیرین رویاها تویی فرهاد بی خونه منم
    اونی که می مونه تویی راهی ویرونه منم
    اونی که می خنده تویی اون که دلش خونه منم
    لیلی تو قصه تویی مجنون دیونه منم
    شیرین رویاها تویی فرهاد بی خونه منم
    اونی که می مونه تویی راهی ویرونه منم
    اونی که می خنده تویی اون که دلش خونه منم
    من عاشق نگاه مهربون و زیبای توام
    دیونه ی چشمای روشن و فریبای توام
    وقتی توی چشام نگاه میکنی و دروغ میگی
    حس می کنم من عاشق همین دروغای توام
    همواره در ذهن داشته باشيد كه:

    مراقب افكارتان باشيد كه تبديل به گفتارتان ميشوند.

    مراقب گفتارتان باشيد كه تبديل به رفتار تان مي شود.

    مراقب رفتار تان باشيد كه تبديل به عادت مي شود.

    مراقب عادات خود باشيد که شخصيت شما می شود.

    مراقب شخصيت خود باشيد كه سرنوشت شما مي شود.
    فریاد را همه می شنوند سکوتم را اگر معنی کنی هنر کردی
    به من قول بده که می توانی:
    با خودت مهربان باشی.
    یک لحظه را برای فکر کردن به خودت در نظر بگیری.
    شاد و خوشحال باشی.
    سه ارزو داشته باشی.
    موقع کار و فعالیت متوجه خودت باشی.
    به اینه نگاه کنی و ببینی که زیبا هستی.
    قوی و محکم باشی.
    روح روانت را پرورش دهی.
    به دنبال وحی و الهام باشی.
    به یک موزیک زیبا گوش کنی.
    این واقعیت را درک کنی که بعضی مواقع رویا ها به واقعیت می پیوندند.
    باور داشته باشی که فرشته ای داری که از تو محافظت می کند.
    درخشش و گرمی نور خورشید را به صورت خود احساس کنی.
    بخندی و درصدد خنداندن دیگران باشی.
    همواره امیدوار باشی.
    هر انچه را دوست داری با تمام وجودت دوستش داشته باشی.
    و مهم تر از همه این که:به من قول بدهی ان طور باشی
    که دوست داری من برای تو باشم.
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا