naghmeirani
پسندها
52,382

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • آواره
    نيمه شب بود و غمي تازه نفس
    ره خـوابــم زد و مـــانــدم بــيــدار
    ريــخــت از پــرتـو لــرزنـده شـمــع
    ســايـــه دسـتــه گلـي بـــر ديـوار
    هـمـه گـل بود ولي روح نداشـت
    سايـه‌اي مـضـطـرب و لــرزان بود
    چهره‌اي سرد و غم انگيز و سياه
    گــويـيـا مــرده ء سـرگــردان بـــود
    شمع خاموش شد از تـنـدي بـاد
    اثــر از ســايــه بـــر ديــوار نـمــانـد
    كس نپرسيد كجا رفت ؟ كه بود ؟
    كــه دمـي چـنـد در ايـنـجا گذرانـد
    ايــن منـم خستـه درين كلبه تنگ
    جسم درمانده‌ام از روح جـداست
    مــن اگــر سايــه ء خـويـشم يـا رب
    روح آواره مـن كـيـست ؟ كجاست ؟
    سلا عزیز دل

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=97668
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=70530
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=97058
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=97905
    سلام عزیزم
    خوبید؟
    میلاد اما علی (ع) بر شما مبارک باد.

    سلام خوبی دوسته من
    خبری ازت نيست
    يادی از دوستان کردن گناه نيست
    هميشه دوست بدار تا دوستت بدارن
    هميشه يادی کن تا يادی کنن ازت
    محمد
    ميتونم با شما دوست بشم
    من هميشه ب دنباله دوست ميگردم
    رفيق
    اگه افتخا ر بدين با هم دوست بشيم
    محمد
    زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد منو تو برود...
    منم خوبم عزیز..
    موفق باشی
    سلام نغمه جان خوبی؟؟؟؟
    دلم تنگ شده بود گفتم احوالی بپرسم...
    موفق باشی
    مرسی نغمه جان.... اینو یکی از دوستا گذاشت دیدم قشنگه واست میذارم...


    من اين‌جا بس دلم تنگ است
    و هر سازي که مي‌بينم بدآهنگ است
    بيا ره‌توشه برداريم
    قدم در راه بي‌برگشت بگذاريم
    ببينيم آسمان هرکجا آياهمين رنگ است؟!......
    زندگي شايد همين باشد
    يك فريب ساده كوچك
    آن هم از دست عزيزي كه برايت هيچ كس چون او گرامي نيست
    از دست گرامي تر عزيزانت
    من كه باور كرده ام، شايد همين باشد...
    سلام نغمه جان
    خواهش می کنم من واقعا اشعار که به کار میبرید لذت می برم
    شب شما هم خوش

    آفتاب دوباره گرم بر زمين و زندگي مي تابد تا جوانه اي سر از خاك بيرون كند و زندگي تازه اي تجربه كند.

    زمين آب را از آسمان در رگهاي وجودش جريان مي دهد و آفتاب را براي تمام لحظات زندگي به استمداد مي خواهد و اين خورشيد، معجزه بزرگ خداوند است در تحول زيستن ،حيات و آفرينش
    لحظه ديدار نزديک است
    باز من ديوانه‌ام، مستم
    باز مي‌لرزد دلم، دستم
    باز گويي در جهان ديگري هستم

    هاي! نخراشي به غفلت گونه‌ام را،‌ تيغ!
    هاي، نپريشي صفاي زلفکم را دست!
    و آبرويم را نريزي، دل!
    - اي نخورده مست-
    لحظه ديدار نزديک است.
    تو به من خنديدي
    و نمي دانستي
    من به چه دلهره از باغچه همسايه
    سيب را دزده ام
    باغبان از پي من تند دويد
    سيب را دست تو ديد
    غضب آلوده به من كرد نگاه
    سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
    و تو رفتي و هنوز
    سالهاست كه در گوش من آرام آرام
    خش خش گام تو تكرار كنان

    مي دهد آزارم
    و من انديشه كنان غرق اين پندارم
    كه چرا
    خانه كوچك ما سيب نداشت
    کسی نیست،
    بیا زندگی را بدزدیم، آن وقت
    میان دو دیدار قسمت کنیم.
    بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم.
    بیا زودتر چیزها را ببینیم.
    ببین، عقربک‌های فواره در صفحه ساعت حوض
    زمان را به گردی بدل می‌کنند.
    بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشی‌ام.
    بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را.
    سلام
    برنده سری دوم مسابقه(فوران چاه های نفت)......مرحله فینال :gol::gol::gol:
    اگر آن ترک شيرازی به دست آرد دل ما را
    به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را

    بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی يافت
    کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را

    فغان کاين لوليان شوخ شيرين کار شهرآشوب
    چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان يغما را

    ز عشق ناتمام ما جمال يار مستغنی است
    به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زيبا را

    من از آن حسن روزافزون که يوسف داشت دانستم
    که عشق از پرده عصمت برون آرد زليخا را

    اگر دشنام فرمايی و گر نفرين دعا گويم
    جواب تلخ می‌زيبد لب لعل شکرخا را

    نصيحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند
    جوانان سعادتمند پند پير دانا را

    حديث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
    که کس نگشود و نگشايد به حکمت اين معما را

    غزل گفتی و در سفتی بيا و خوش بخوان حافظ
    که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثريا را
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا