چشم بیمار تو ای می زده، بیمارم کرد//حلقه گیسویت ای یار، گرفتارم کرد
سرو بستانِ نکویی، گل گلزار جمال//غمزه ناکرده، ز خوبان همه بیزارم کرد
همه میزدگان هوش خود از کف دادند//ساغر از دست روانبخش تو، هشیارم کرد
چه کنم؟ شیفتهام، سوختهام، غمزدهام//عشوه ات، واله آن لعل گهر بارم کرد
عشق دلدار چنان کرد که منصورمنش//از دیارم به در آورد و سر دارم کرد
عشقت از مدرسه و حلقه صوفی راندم//بنده حلقه به گوش در خمّارم کرد
باده از ساغرِ لبریز تو، جاویدم ساخت//بوسه از خاک درت، محرم اسرارم کرد