N. fotros
پسندها
971

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • آفتاب زندگی مرد و زنی که بدون هم به میهمانی می روند بسیار کم فروغ است.

    اُرد بزرگ:gol:

    -----

    جمله جالبیه، مخصوصا اینکه واقعیت هم داره

    اینو نوشتم که متاهل ها دقت کنند و مجردها خیلی بیشتر دقت کنند و حواسشون هم جمع باشه


    :gol::gol::gol:
    ختم قرآن کریم ویژه ماه مبارک رمضان.... لطفا سریعتر ثبت نام کنید
    سلام
    عی د براجی بی وفا مبارک

    شاد باشی
    سلام دوست عزیز
    با اجازه ت دوشنبه شب راهیه سفر حج هستم. بخاطر همین الان اومدم ازت حلالیت بطلبم... :redface:

    مدتی رو توی باشگاه با هم بودیم. بخاطر همین، هر خوبی، بدی، چیزی از من دیدی، حلالم کن.
    اگه هم چیزی از من توی دلت داری، بی رودربایستی بگو...

    ممنونم ازت بخاطر همه محبت هات :gol:
    «ادامه فاصله»

    سپس استاد پرسید:

    هنگامی که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقی می افتد؟

    آنها سر هم داد نمی زنند، بلکه به آرامی با هم صحبت می کنند. چرا؟


    چون قلب هایشان خیلی به هم نزدیک است. فاصله قلب هاشان بسیار کم است.

    استاد ادامه داد:

    هنگامی که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقی می افتد؟

    آن ها حتی حرف معمولی هم با هم نمی زنند و فقط در گوش نجوا می کنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر می شود.

    سرانجام حتی از نجوا کردن هم بی نیاز می شوند و فقط به یکدیگر نگاه می کنند.

    این هنگامی است که دیگر هیچ فاصله ای بین قلب های آنها باقی نمانده باشد.

    این همان عشق خدا به بنده و بنده معبود است، که خدا حرف نمی زند اما همیشه صدایش را در همه وجودت می توانی حس کنی، اینجا بین انسان و خدا هیچ فاصله ای نیست...

    می توانی در اوج همه شلوغی ها بدون اینکه لب به سخن باز کنی با او حرف بزنی:gol::gol::gol:
    سلام به آبجی نفیسه گرامی.....
    خوبین شماا؟
    ممنون از احوالپرسیتون ....
    آبجی ما جویای احوال هستیم...
    ولی شما ماشااله غیبتتون زیاد شده،دیگه کمتر زیارتتون میکنیم....
    یه هفته س نیستین....
    ان شاالله هر جا هستین سالم و سرزنده باشین.....
    فاصله

    استادی از شاگردانش پرسید:
    چرا ما وقتی عصبانی هستیم داد می زنیم؟
    چرا مردم وقتی عصبانی هستند سر هم داد می کشند؟

    شاگردان فکری کردند و یکی از آنها گفت:
    چون در آن لحظه آرامش و خونسردیمان را از دست می دهیم!

    استاد پرسید:
    این که ما آرامشمان را از دست می دهیم درست است، اما چرا با وجودی که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد می زنیم؟
    آیا نمی توان با صدای ملایم صحبت کرد؟
    چرا هنگامی که خشمگین هستیم داد می زنیم؟

    شاگردان هرکدام جواب هایی دادند ولی پاسخ هیچکدام استاد را ارضی نکرد!

    سرانجام او چنین توضیح داد:
    هنگامی که دو نفر از دست یکدیگر عصبانی هستند، قلب هایشان از یکدیگر فاصله می گیرد. آنها برای اینکه این فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند.

    هرچه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان را بلندتر کنند.


    ادامه دارد ...:gol::gol::gol:
    جوان تبلیغ کننده و هیزم شکن

    روزی (تبلیغ کننده) جوانی، هیزم شکنی را در حال کار در جنگل می بیند و با فخمیدن اینکه هیزم شکن در تمام عمر خود حتی اسمی از عیسی نشنیده، با خود می گوید:

    «عجب فرصتی برای به دین آوردن این مرد!!»

    همینطور که هیزم شکن در تمام روز به طور یکنواخت مشغول تکه کردن هیزم و حمل آنها به گاری بود، جوان زیاد صحبت می کرد، سرانجام از صحبت کردن باز می ایستد و می پرسد:

    «خوب حالا حاضری دین عیسی مسیح را بپذیری؟»

    هیزم شکن پاسخ می دهد:

    «نمی دانم شما تمام روز درباره عیسی مسیح و این که وی در همه مشکلات زندگی به یاری ما خواهد شتافت، حرف زدید؛ اما خود شما هیچ کمکی به من نکردید!!!»

    =======

    وقتی فکر می کنم، می بینم که: جای بسی شرمندگیست!!!:(
    حکایت عبرت آموز:

    میرزا پول را داد دست سبزی فروش، سبزی فروش حرف همیشگی اش را تکرار کرد:

    - آقا شما با این سن و سالتون نباید بیاید خرید، شما بزرگ مائید، امر بفرمائید خودم براتون میارم ...

    میرزا جواد تهرانی مثل همیشه تبسم کرد. راه افتاد سمت خانه. آرام و آهسته و با کمک عصا. کمی قدش خمیده شده بود. رسید دم خانه ...

    خواست کوبه در را بزند، سبزی را داد آن دستش ...

    نگاهش روی سبزی ها ایستاد ...

    برگشت؛ آرام و آهسته و با کمک عصا، اما خسته تر ...

    رفت دم مغازه سبزی فروش...

    سبزی فروش گفت:

    - آقا من سبزی خوب به شما داده ام!!!

    میرزا جواد لبخندی زد و گفت:

    سبزی شما همیشه خوب است، آمدم این مورچه روی سبزی ها را برگردانم خانه اش...

    ====

    ما کجاییم و ... :gol::gol::gol:


    مولا جان چطور به خودمان اجازه بدهیم جز حضور شما آرزوی دیگه ای داشته باشیم. چطور غم شما رو ببینیم و به خودمون اجازه بدیم برای خودمون دعا کنیم . چطور اشک شما رو ببینیم و برای شادی خودمون دعا کنیم. چطور بدون شما بمونیم و آرزوی بهترین زندگی رو داشته باشیم. چطور می تونیم جز برای مولایی که یه عمره غم و مشکلات ما رو به دوش کشیده ، دعا کنیم ...
    ليلة الرغائب ما شمایین ...
    لحظه دیدار نزدیک است ...
    بیاموزیم ...

    شخصی نزد همسایه اش رفت و گفت:

    گوش کن! می خواهم چیزی برایت تعریف کنم. دوستی به تازگی در مورد تو می گفت ...

    همسایه حرف او را قطع کرد و گفت: قبل از اینکه تعریف کنی، بگو آیا حرفت را از میان سه صافی گذرانده ای یا نه؟

    - کدام سه صافی؟

    - اول از میان صافی واقعیت. آیا مطمئنی چیزی که تعریف می کنی واقعیت دارد؟

    -نه. من فقط آن را شنیده ام. برایم تعریف کرده اند.

    - سری تکان داد و گفت: پس حتما آن را از میان صافی دوم، یعنی خوشحالی گذرانده ای. مسلما چیزی که می خواهی تعریف کنی، حتی اگر واقعیت نداشته باشد، باعث خوشحالیم می شود.

    - دوست عزیز فکر نکنم تو را خوشحال کند.

    بسیار خوب، پس اگر مرا خوشحال نمی کند، حتما از صافی سوم، یعنی فایده رد شده است. آیا چیزی که می خواهی تعریف کنی برایم مفید است؟

    - نه، به هیچ وجه!

    همسایه گفت: پس اگر این حرف، نه واقعیت دارد، نه خوشحال کننده است و نه مفید، آن را پیش خودت نگه دار و سعی کن خودت هم زود فراموشش کنی...
    عهد می بندیم

    در روز مادر، عهد می بندیم که حرفی از اهانت و کم حرمتی به ساحت والایش روا نداریم و با بویه بر دست و بازویش، نشان دهیم که ارزش گذار واهمه ها و دغدغه هایش هستیم. با او اوج می گیریم و به اندوخته جایزه های الهی او، روزاروز افزون می کنیم.

    به یاد می آوریم سخن امام سجاد (ع) را در حق شناسی او که فرمود:

    « حق مادرت بر تو این است که بدانی او تو را در جایی حمل کرده است که هیچ کس، دیگری را حمل نمی کند و از میوه دلش آن به تو داد که هیچ کس به دیگری نمی دهد.»

    آنان که شمارش گر پیش کش های منعمند، بدانند که از نیکویی به مادر، فریضه ای عظیم تر نیست.

    روی پرچم ستایش مادر، یک آیه قرآن نوشته است:

    :gol::gol::gol:« و وصینا الانسان بوالدیه احساناً »:gol::gol::gol:
    سلام اجی سلام اجی سلام اجی
    هیچی فقط اومدم بگم سلا م اجی
    و دیگر هیچ
    ههه
    شاد باشی گلم
    عیدت مبارک.
    ختم هفتم قرآن کریم (متن عربی و ترجمه).... تاپیک مهدیه یک .... هفته ی دوازدهم...ختم صلوات
    آدمی ساخته افکار خویش است، فردا همان خواهد شد که امروز می اندیشیده است.

    مترلینگ
    ---

    جمله قشنگیه نه، چقدر خوبه که با سعی در اصلاح افکار و عقائدمون، خودمون رو مستعد رسیدن به قله های کمال انسانی بکنیم:gol::gol::gol:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا