مامانی دو تر پیش دوستام تعریف می کردن یه پسره با خودش سر کلاس از این لاکپشت کوچولو ها می یورده
استاد قرار بوده امتحان بگیره
بچه ها گریه که امتحان نگیرید
بعد این پسر به استاد می گه تو خدا به خاطر هوشنگم امتحان نگیر
استاد ازش می پرس هوشنگ کی دیگه
می گه پسرمه
(اسم لاک پشته هوشنگ بود)
تو که نمی بردیش سر کار