MOΣIN
پسندها
4,553

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سهنام پدل جونم خوفی خب سما باباه بابا علیم هستین
    سوپراستارم بابای مامانیم هشت دینه...دی

    راشتی خوفی بابا بزلگ داداس کوسیکه من ندیدین آیا
    نسیم در گوش نیلوفر نجوا می کند ، راز تو چیست؟
    نیلوفر می گوید: خودم هستم آن را بردار و برو!
    دلت شاد و لبت خندان بماند
    برایت عمرجاویدان بماند
    خدارا میدهم سوگند برعشق
    هرآن خواهی برایت آن بماند
    بپایت ثروتی افزون بریزدکه چشم دشمنت حیران بماند
    تنت سالم سرایت سبز باشدبرایت زندگی آسان بماند
    تمام فصل سالت عید باشدچراغ خانه ات تابان بماند

    سال نو مبارک

    بهار یک نقطه دارد نقطه آغاز بهار زندگیتان بی انتها باد
    با آرزوی بهترین ها برای شما دوست خوبم در سال جدید.. عیدتون مبارک[IMG][IMG]

    [IMG]سال نوووووووووووو مبارررررررررررررررک[IMG]

    [IMG]
    سلام داداشی
    عید مبارک ، سال خوبی داشته باشی ، همراه با موفقیت و سلامتی
    سال نومی شود.زمین نفسی دوباره می کشد.برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زند
    و پرنده های خسته بر می گردند و دراین رویش سبز دوباره...من...تو...ما...
    کجا ایستاده اییم.سهم ما چیست؟..نقش ما چیست؟...پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟...
    زمین سلامت می کنیم و ابرها درودتان باد و
    چون همیشه امیدوار وسال نومبارک...
    ای نو بهار خنـــدان از لامکان رسیـــــدی / چیزی به یار مانی از یـــار ما چه دیـــدی
    خندان و تازه رویی سر سبز و مکشبویی / همرنگ یار مایی یا رنگ از او خریــدی
    برشما هم مبارک باشه:gol::gol::gol:
    یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار
    یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال
    حلول سال نو و بهار پرطراوت را که نشانه قدرت لایزال الهی و تجدید حیات طبیعت می باشد
    رابه تمامی عزیزان تبریک و تهنیت عرض نموده و سالی سرشار از برکت و معنویت
    را ازدرگاه خداوند متعال و سبحان برای شماعزیزان مسئلت مینماییم
    سال و مال و فال و حال و اصل و نسل و بخت و تخت
    یادت اندر شهریاری برقرار و بردوام
    سال خرم، فال نیکو، مال وافر، حال خوش،
    اصل ثابت، نسل باقی، تحت عالی، بخت رام
    سال نو مبارک :gol:

    دیگه میرم باید ی جای دیگ ای گم شم..

    دیگ میرم ازاین موندن دارم بدجوری می میرم..
    بردی از یادم دادی بر بادم با یادت شادم
    دل به تو دادم در دام افتادم از غم آزادم
    دل به تو دادم فتادم به بند
    ای گل بر اشک خونینم نخند
    سوزم از سوز نگاهت هنوز
    چشم من باشد به راهت هنوز
    چه شد آنهمه پیمان که از آن لب خندان
    بشنیدم و هرگز خبری نشد از آن
    کی آیی به برم ای شمع سحرم
    در بزمم نفسی بنشین تاج سرم تا از جان گذرم
    پا به سرم نه جان به تنم ده
    چون به سر آمد عمر بی ثمرم
    نشسته بر دل غبار غم زآنکه من در دیار غم
    گشته ام غمگسار غم
    امید اهل وفا تویی رفته راه خطا تویی
    آفت جان ما تویی
    بردی از یادم دادی بر بادم با یادت شادم
    دل به تو دادم در دام افتادم از غم آزادم
    دل به تو دادم فتادم به بند
    ای گل بر اشک خونینم نخند
    سوزم از سوز نگاهت هنوز
    چشم من باشد به راهت هنوز
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا