همزاد من کو؟؟؟
او از همه چیز با خبر بود؛ از فردای دیروزم ، از امروزم و فردای امروزم
چه حرفهایش مرا شیفته و مجذوب دنیا کرد و خود گم شد!!!
شاید آمده بود تا رنج اجبار تولد را برایم بکاهد
یا شاید خواست نشان دهد انتهای مسیری را که باید رفت
همزاد من کو؟؟
هنوز صدای نجوا و پچ پچش در گوشم میپیچد گاهی
همزادم!!!؛
دلم تنگ است برایت
بیا با تمام فریبهایی که دادی ام ، باز دلم تنگ است برایت
باز محتاج رویا پردازی های رنگین تو ام
همزاد من کو؟؟؟