شب درون آستینهامان
می گذشتیم از میان آبکندی خشک
کوله بار از انعکاس شهرهای دور
منطق زبر زمین در زیر پا جاری
زیر دندانهای ما طعم فراغت جابه جا میشد
هر یک از ما آسمانی داشت در هر انحنای فکر
برفراز آبگیری خود به خود سرها همه خم شد:
روی صورتهای ما تبخیر می شد شب
و صدای دوست می آمد به گوش دوست
![Icon Gol :gol: :gol:](/styles/default/xenforo/smilies/vb5/icon_gol.gif)
سلام دوست من
![Icon Gol :gol: :gol:](/styles/default/xenforo/smilies/vb5/icon_gol.gif)