خنده ام میگیرد
وقتی پس از مدت ها بی خبری
بی آنکه سراغی از این دل آواره بگیری
میگویی دلم برایت تنگ است ...!!!
یا مرا به بازی گرفته ای!!!
یا معنی واژه هایت را خوب نمیدانی!!!
دلتنگی ات ارزانی خودت ....!
باغبان با آب پاک
تا که گل را آب داد
گل برایش خنده کرد
برگ ها را تاب داد
بوی گل چون با نسیم
در هوا پرواز کرد
مست شد پروانه ای
رقص خود آغاز کرد
می پرید از شاخه ای
روی یک شاخ دگر
شهد گل را می مکید
می کشید او را به بر
بلبلی شیدایی پروانه دید
روح و جانش سوی آن گل پرکشید
نغمه ها می خواند او با اشتیاق
پر ز عشق و شور شد دامان باغ
مرسی خیلی حدیث قشنگی بود
دل را زشرار عشق سوزاند علی
یک عمر غریب شهر خود ماند علی
وقتی که شکافت فرق او در محراب
گفتند مگر نماز میخواند علی..........
التماس دعای شدید دوست جونم