شعرش اينه...
وقتي گريبان عدم با دست خلقت مي دريد
وقتي ابد چشم تورا پيش از ازل مي آفريد
وقتي زمين ناز تورا در آسمانها مي كشيد
وقتي عطش طعم تورا با اشكهايم مي چشيد
من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلي
چيزي نميدانم از اين ديوانگي و عاقلي
يك آن شد اين عاشق شدن دنيا همان يك لحظه بود
آن دم كه چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود
وقتي كه من عاشق شدم شيطان به نامم سجده كرد
آدم زميني تر شد و عالم به آدم سجده كرد.
من بودم و چشمان تو نه آتشي و نه گلي
چيزي نميدانم از اين ديوانگي و عاقلي...
البته با صداي عليرضا قرباني
و آهنگسازي و تنظيم جناب فردين خلعتبري
بيشتر شنيدن داره...
