mani24
پسندها
36,449

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره



  • عشق من

    مرابه ساحل دلت بخوان ......به ان سپیده دم ....به ان نوازش حریم حباب های ترانه خوان ....

    به صحنه ی حدیث دل ....


    به دیدار مرغان دریایی .....

    به حلقه ی دستان پیچیده در حصار تن ...

    به فصل شکوفه ها ....

    به دفتر طنین واژگان عشق ....

    به اغوشت بخوان ...
    دلم بی تاب که میشود ...........زمین و زمان را به هم میریزد ........

    هر روز به دنبال نگاهت به کوچه های انتظار میرود .........فاصله را مایوس میکند و تو را میخواهد .......

    اغوشت را .........لمس نگاهت را .......

    تو نیز فاصله ها را بردار و دلم را در اغوش بکش .......




    یک قصه بیش نیست غم عشق. وین عجب از هر زبان که می شنوم نامکرر است. این حکایت تکراری تا زمان بوده و هست، ادامه دارد. تقصیر کسی

    نیست. عشق یعنی بیایی و غبار از کتاب های گنجه پاک کنی. و دنبال کسانی بگردی که قرار است امروز داستان زندگی شان را زندگی کنی. با همان

    آفتاب بدرخشی. زیر همان باران خیس شوی و بغض هایت شبیه عاشقان تمام جهان باشد. این همان حکایت تکراری است که تا آخرین گلبرگ شکفته در

    جهان، به آسمان سلام می کند. ادامه دارد در من، در تو، در تمام ضربان عاشقانه قلب ها. این قصه در هر نگاهی به شکلی تکرار می شود، تکرار می

    شود. و در هر داستانی به سر انجامی می رسد که بی سر انجامی است.
    به این فکر میکنم

    که در کجای این دنیا ایستاده ام ؟؟؟؟؟................به کجا نگاه میکنم ؟؟؟؟......

    وقلبم این پاسخ را به من میدهد.......هرکجا که تو انجا باشی ......



    باتو عاشق شدم .......و همه ی ترانه هایم به حقیقت رسید

    تن سردم در وجود گرم تو حیات بخشیده شد ....

    من میزبان نفسهای عاشقانه توام ....

    من لیلی تو ....عاشق توام ....

    زندگی من



    نفسم

    عشق من ...

    چقدر بیتابم در این لحظات که نیستی و یادت را به اغوش میکشم ....

    چقدر بیتابم ...

    چقدر بیتابم این لحظات را که دوریت را به رخ عاشقانه های من میکشند ...

    ای کاش ......می امدی و نمیگذاشتی که روزگار فاصله ها برای عشقمان علم کنند ...

    ای کاش بیایی و مرا با خود به سرزمین قلبت به حصار زیبای اغوشت بری ...

    چشمانم خمار و مست از دیدار تو .........تنم گرم از اغوش تو ....

    من تو را میخواهم .....لحظه های با تو بودن را ....

    تو را ...

    عشق من ...
    عشق من

    شراب ناب محبت را نوشیدم .........

    از احساسم برایت نامه هایی فرستادم ......از کلماتی نوشتم که بوی تنت را خواستارند ...

    چقدر دلتنگم ....

    چقدر بی تاب است دلم .....

    تو را میخواهم ........نگاهت را ........دستانت را ......

    از باد خواستم که بوی تنت را برایم بیاورند

    ازامواج دریا ......مژده امدنت را خواستم

    از مهتاب ......صدای نفسهایت را خواستم ....

    عشق من ....







    دستانت را به دور گردنم حلقه کن .......بگذار لبهایمان همه ی فاصله ها را بردارند ..........

    پلکهایمان ...........نوازش کنند یکدیگر را .........ترنم هم اغوش بودنمان ..........در اسمان .....به دور از زمین .......

    در مکانی مملوء از عشق ........

    اسمان با احساسمان هم اوا میشود و ترنم عشق را با بارش باران مینوازد ..........زندگی من .....



    اسمانم را برای از تو نوشتن از خدا خواستم ....

    تمام هاله احساسم را به دور پیچک محصور کرده عشق سرودم ....

    من عاشقانه نوشتن از تو را با تمام وجودم دوست دارم .....

    اسمانم ...فاصله را با دمیدن احساس عشق مایوس میکند ......حسرت دوری دلها را به فاصله ها میبارد ....و عشق را با

    نزدیکی دلها تقدیم میکند ...

    من تو را میسرایم .....از انسوی دریاها .....زندگی من...


    عشق من

    شراب ناب محبت را نوشیدم .........

    از احساسم برایت نامه هایی فرستادم ......از کلماتی نوشتم که بوی تنت را خواستارند ...

    چقدر دلتنگم ....

    چقدر بی تاب است دلم .....

    تو را میخواهم ........نگاهت را ........دستانت را ......

    از باد خواستم که بوی تنت را برایم بیاورند

    ازامواج دریا ......مژده امدنت را خواستم

    از مهتاب ......صدای نفسهایت را خواستم ....

    عشق من ....





    به سکوت شب
    به لطافت گل
    به زیبایی پروانه
    به آن زمان که پروانه در سکوت شب
    لمس می کند لطافت گل را
    چه زیباست دوست داشتنت
    وچه آرام است لحظه هایی که با خیال تو می گذرد
    من شکوفایی گل های امیدم را در رویاها می بینم
    و ندایی که به من می گوید
    گرچه شب تاریک است
    دل قوی دار سحر نزدیک است!


    تمام من مال توست ...........

    توئی که در تمامی لحظه هایم وجود داری ......

    مرا بخوان زندگی من .......

    مرا با دلت بخوان ......

    مرا از تمام باورهایت بخوان .......
    عشق من

    شراب ناب محبت را نوشیدم .........

    از احساسم برایت نامه هایی فرستادم ......از کلماتی نوشتم که بوی تنت را خواستارند ...

    چقدر دلتنگم ....

    چقدر بی تاب است دلم .....

    تو را میخواهم ........نگاهت را ........دستانت را ......

    از باد خواستم که بوی تنت را برایم بیاورند

    ازامواج دریا ......مژده امدنت را خواستم

    از مهتاب ......صدای نفسهایت را خواستم ....

    عشق من ....



  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا