mani24
پسندها
36,494

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • در پیش بی دردان چرا فریاد بی حاصل کنم

    گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم

    در پرده سوزم همچو گل در سینه جوشم همچو مل

    من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل کنم

    اول کنم اندیشه ای تا برگزینم پیشه ای

    آخر به یک پیمانه می اندیشه را باطل کنم

    زان رو ستانم جام را آن مایه آرام را

    تا خویشتن را لحظه ای از خویشتن غافل کنم

    از گل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او

    تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم

    روشنگری افلاکیم چون آفتاب از پاکیم

    خاکی نیم تا خویش را سرگرم آب و گل کنم

    غرق تمنای توام موجی ز دریای توام

    من نخل سرکش نیستم تا خانه در ساحل کنم

    دانم که آن سرو سهی از دل ندارد آگهی

    چند از غم دل چون رهی فریاد بی حاصل کنم

    رهی معیری
    و باز هم "تو"...

    "تو" اول آخر حرفهای من شده ای

    آغاز و پایانی .....


    هوا که دونفره میشود....

    جان میدهد تو باشی و من...

    و همان جاده ی خاکی که بوی نم باران مستت میکند بی شراب...

    تو دستانم را محکم میگیری...

    و من در دل میگویم...

    خدایا....

    او را از من نگیر...


    سفری به دور دنیاست وقتی دستانم تا انتها رویت را نوازش می کنند …


    دلم میخواست ميدانستي شبها...

    تنها ستاره اي را كه به نامت زده ام...

    به چشمانم سنجاق ميكنم...

    تا يادم نرود در روي زمين كسي هست...

    كه سبزي لحظه هايش .... آرزوي من است !

    دلم میخواست می دانستی...

    که شادی ات... دنيای من است...

    و اندوهت... ويرانی لحظه هايم!

    که چگونه در خنده هايت به اوج می رسم...

    اما کاش می توانستم نشانت دهم...

    که با هر نفسم...

    دانسته و يا ندانسته...

    به یادت هستم

    به تو فکر میکنم به کسی که

    نامش در اندیشه من است ...
    من هرگز نگذاشته ام و نمی گذارم

    روی نیمكت خاطراتم به غیراز تو هیچ كس بنشیند

    حتی غبار...
    اشکهایت را خبر کن تا که در جریان بمانم


    گریه کن! می خواهم امشب تا سحر گریان بمانم


    خنده ات زیباست اما گریه هایت با شکوه است


    دوست دارم تا قیامت زیر این باران بمانم...
    عجب زمانه ای شده!گذشت هم در گذشت...
    بابا آب داد دیگر افسانه شده...بابا را هم ایزوگام کردند..
    و
    سعدی کجایی؟..بنی ادم ابزار یکدیگرند
    همیشه منتظر شنیدن نباش

    گاهی خوب ببین

    چشمان کسی را که با تمام وجودش داد میزند


    دوستـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت دارم .........


    نگداری دین،ثمره معرفت و اساس حکمت است امام علی
    میان هر دقیقه زندگیت
    تمام عشقت را تقدیم ادمها نکن
    کمی نگه دار
    برای روزی که تنهایت میگذارند
    نگاه تو


    همان بارانی است که میشوید غبار غم از دلم


    همان نسیمی که مرهم میشود برزخم دلم


    همان که مرا به معراج عشق می رساند


    همان که بهانه بهانه هایم میشود


    اما بانوی من


    تو هم کمی بیمار باش


    تا فقط نگاه من تسکین دردت باشد ...
    yadat bashad tamame entekhabhayat aval aqlat bad delat jaei ke aql nabashad v faqat del shekast hatmist pas az sekastha dars begirim v aval aql ra bargozinim bad ham deleman farmandehi konad
    mian zamin o hava bodan sakht hast vali emroz farman ra dadam daste khodash nemidanam masire kojast tanha midanam masir morede pasande ost pas hamin aramam mikonad
    aram bodanam dali bar biehsasiam nist yad gerefteam har kasy ta zamani kenaram mimanad pas tarjih midaham khaterat khob az man dashte bashad na khatereat talkham mal khodam
    hargez be kasi etminan nadahim ta hamishe mimanim rozy ke majbor be raftanim anke mishekanad ma nistim
    harvaqt kasio dost dary ke doset nadare kary kon ta ba hamony bashe ke dostesh dare injory sedaye khandehasho mishnavy vagarna ...
    khoda havayeman ra kam nadarad faqat ma arzesh in havadary ra hargez dark nakardim
    با خود مي گويم

    چرا آسمان خدا ابری نیست؟

    پاسخی غران می گوید :

    « یک قدم تا شکفتن باقیست »


    یک غزل می سازم از چشمت، جهان حیران شود


    بی قراری ها کند چون باد، سرگردان شود


    از خیال انگیزی اش صدها حکایت سر دهم


    تیر عشقت چون رها از ناوک مژگان شود


    از هلال ماه و خورشید و ستاره گوییا!


    چشم تو، منظومه ای در مرکز کیهان شود


    آسمان چشم تو چون غصه گیرد در خودش


    صورت چون ماه تو غرقابه در باران شود....
    عشق لالایی بارون تو شباست

    نم نم بارون پشت شیشه هاست

    لحظه ی شبنم و برگ گل یاس

    لحظه ی رهایی پرنده هاست

    تو خود عشقی که همزاد منی

    تو سکوت من و فریاد منی

    تو خود عشقی که شوق موندنی

    غم تلخ و گنگ شعرای منی

    وقتی دنیا درد بی حرفی داره

    تویی که فریاد دردای منی

    تو خود عشقی که همزاد منی

    تو سکوت من و فریاد منی

    دستای تو خورشید و نشون می دن

    چشمای بسته مو بیدار می کنن

    صدای بال پرنده رو لبات

    تو گوشام دوباره تکرار می کنن

    زندگی وقتی که بیزاری باشه

    روز و شبهاش همه تکراری باشه

    شاید عشق برای بعضی عاشقا

    لحظه ی بزرگ بیداری باشه

    عشق لالایی بارون تو شباست

    نم نم بارون پشت شیشه هاست

    لحظه ی عزیز با تو بودنه

    آخرین پناه موندن منه .....

    وقتی تــــــو هوایم را داری هوا هم خوب میشود ...

    اصلا هوا هم به هوای تـــــــو خوب میشود ...!!!


  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا