تو باشی
من
قدم به قدم فدایت می شوم...
من
قدم به قدم فدایت می شوم...
-
من به شوق لمس سر انگشتان تو
عاشق تمام شکوفه های بهار شده ام
ائین جدیدی است دوست داشتن تو ...
چشمانم را میبندم
تمام مرا محسور میکند
ان حسی که در دلم معنای
بودنم هست
اگه یه روز دلت گرفت، از ته دل بگو... خدایا!
وگفتگو کن با تنها کسی که میتونی بهش بگی: خدای من! و بشنو! صدایی که میگه: بله! بنده من! اگه صداش رو شنیدی، بعد از همه درد
ودل کردن ها، آروم شدن ها... بعد از اینکه گل خنده به روی صورتت برگشت، یه خواهش کوچیک! اگه قبول کنی. برای من هم دعا کن.
اگه یه روز آسمون دلت ابری شد، برای من هم دعا کن ...
اامروز به افتخاره تو
از تو
از احساس عاشقانه با تو بودن می نویسم
تا شاید بخوانی و لبخند بزنیو باز بگویی و دیوانه ای و من
عاشق همین دیوانگی هایت شده ام ....
احساسم را تسخیر نگاهت کرده ای
و واژه واژه ی شعرهایم شده ای ...
عزیزم چی شده که دلم به دله دیگه ای دل نمیده از همه بریده عزیزم
اخه دل تو دله من دیگه نیست مث تو ندیده از همه بریده عزیزم ...
میخواهم در فضایی که عطر تن تو آکنده است نفس بکشم ...
می گن دلت گرفته بیا یه بار دیگه همه دنیامو بسوزون
می گن دلت گرفته بیا غماتو با گرمی خندهام بپوشون
می گن جونمو میخوای تو که دارو ندارمو گرفتی خوب اینم روش
می گن شدم اسیرت تو رو خدا اسیرتو یه وقت نکن فراموش
با تموم ... که کردی باز می مونم برای زندگی هر دو مون دل نگرونم
هنوز حرمت قولایی که دادیم سره جاشه،هنوز خونه قلب من هوای تو باهاشه
هنوز قاب عکسه تو رویه دیوار خونس، به جونه تو از اون روزی که رفتی دل دیوونس
هنوزم تویه خونمون حریمت سرجاشه نذاشتم کسی پا بذاره حرمت به پاشه
وقتی صورتم را با لمس نگاهت نوازش میدهی
وقتی مرا عاشقتر از قبل در اغوش میگیری ......
همه چیز برای دلدادگی مان فراهم میشود .......
گلها ....نغمه ای از موسیقی عشق را مینوازند ....
و تمام ذرات و جودمان را به موسیقی ارامبخش عشق رها میسازند ......
گیرایی لبهایمان را با بوسه هایی از جنس ربایش دل سوق میدهتد .......
فضای ارامبخشیست .........فضای هم اغوشیمان ....
دلم نمیخواهد لحظه ای اغوشت از وجودم رها شود ........
تاابد...... قلبم ......نگاهم ......دستانم ......اغوش ظریفم برای توست ......
زندگی من ....
شاهزاده ی من
دستانم را بگیر ........
بیا ......همراه من .......به میعادگاهمان ...در اغوش باران....جایی که متعلق به من و توست ....
باران شاهد پیمان قلب من و توست ......
بیا .....
کوچه ها را با نگاه عاشقانه مان سیراب از عشق کنیم ....
زندگی من ......
من میگویم ......سکوت نمیکنم ...... با تمام وجودم ...دوستت دارم ...
بخند یار من .....منم انکه تو را هر شب به بالین اغوشش دعوت میکند حتی اگر ندانی ...
زمزمه لالایی خواب چشمانت را با قاصدک های قلبم برایت میفرستم .........
زمزمه صدایت را از کائنات .... دعایی برای ره توشه ی راه عشقمان صدا میکنم ...
ای عشق .........بخند زندگی را .....زیرا من از لبخند تو زنده ام زندگی من ....
شب که می شودعاشقانه ای مینویسم
خیره می شوم به عکست و با خود می گویم
مگر می شود تو را دوست نداشت ....
جایی از خواب هایم با من قرار بگذار
دستم به بیداریت که نمی رسد ....
هر وقت برات شعری مینویسم
یعنی دلم برای تو تنگ است
امروز چیزی نمی گویم
تا تو
دلت برای من تنگ شود ...
میان دقایق عمر ان
لحظه ارزش دارد که با عزیزت سپری شود
مابقی تنها
دم و بازدم تکراریست
زیباست ان لحظه که بشنوم صدای خنده ایت را
اینگونه ارام میگیرم -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...