صدایم کن ای عشق
دل روشنی دارم ای عشق
صدایم کن از هر کجا می توانی
صدا کن مرا از صدفهای سرشار باران
صدا کن مرا از گلوگاه سبز شکفتن
صدایم کن از خلوت خاطرات پرستو
بگو پشت پرواز مرغان عاشق چه رازی است؟
بگو با کدامین افق می توان تا کبوتر سفر کرد؟
بگو با کدامین نفس می توان تا شقایق خطر کرد؟
مرا می شناسی تو ای عشق
من از آشنایان نزدیک آبم
و همسایه ام مهربانی است
و طوفان یک گل مرا زیر و رو کرد
پرم از عبور پرستو ،
صدای صنوبر
سلام سپیدار
و در من تپش های قلب علف ریشه دارد
دل من گره گیر چشم نجیب گیاهست
صدای نفس های سبزینه را می شناسم
و نجوای شبنم
مرا می برد تا افق های باز بشارت...