mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • عزیز لحظه های منی

    اگر بیایی

    من دلتنگی هایم را بهانه می کنم

    تو هم دوری کسانی که دور نیستند

    در راهند

    رفته اند برای تاریکی هایت

    یک اسمان خورشید بیاورند

    یادت باشد

    من اینجا

    کنار همین رویاهای زودگذر

    به انتظار امدن تو

    خط های سفید جاده را می شمارم .
    نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن....
    ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد....کاش بودی و دستهای
    مهربانت مرهم همه ی دلتنگیها و نبودنهایت می شد...
    کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم...
    و درد هایم رات به گوش تو میرساندم.... بدون تو عاشقی برایم عذاب است
    می دانم که نمی دانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم....
    کاش میدانستی که چه قدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم...
    می دانی که اگرازکنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود
    میدانم که نمی دانی بدون تو دیگر بهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جز انتظار
    امدنت...
    برای تو می نویسم
    برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست
    برای تویی که قلبم منزلگه عـــشـــق توست
    برای تویی که احساسم از آن وجود نازنین توست
    برای تویی که تمام هستی ام در عشق تو غرق شد
    برای تویی که چشمانم همیشه به راه تو دوخته است
    برای تویی که مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاک خود کردی
    برای تویی که وجودم را محو وجود نازنین خود کردی
    برای تویی که هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است
    برای تویی که سـکوتـت سخت ترین شکنجه من است
    برای تویی که قلبت پـاک است
    برای تویی که در عشق ، قـلبت چه بی باک است
    برای تویی که عـشقت معنای بودنم است
    برای تویی که عـشقت معنای بودنم است
    برای تویی که غمهایت معنای سوختنم است
    برای تویی که آرزوهایت آرزویم است
    *آخرین شعر مرا قاب کن و پشت نگاهت بگذار*




    *تا که تنهایی ات از دیدن آن ، جا بخورد*




    *و بداند که دل من با توست ، در همین یک قدمی!*
    گفتی بهم کنارتم

    من عشق پاک و یارتم

    حست درست میگه بهت

    من همیشه به یادتم

    من با هزاران آرزو میخوام کنار تو باشم

    میخوام کنار قلب تو بدون انتظار باشم

    تو اسمون من شدی

    برای من هوا شدی

    تو پاسخ سوالمی

    بعد از خدا پناهمی

    حلقه آغوشم برات

    همه احساسم به پات

    بیا تو هم برام بمون

    برای عشقمون بخون

    با هرچی بغض تو گلوم

    میگم بهت به یادتم

    تا آخر قصه عشق

    لیلی بی قرارتم
    يک شبي مجنون نمازش را شکست
    بي وضو در کوچه ليلا نشست

    عشق آن شب مست مستش کرده بود
    فارغ از جام الستش کرده بود

    سجده اي زد بر لب درگاه او
    پر زليلا شد دل پر آه او

    گفت يا رب از چه خوارم کرده اي
    بر صليب عشق دارم کرده اي

    جام ليلا را به دستم داده اي
    وندر اين بازي شکستم داده اي

    نشتر عشقش به جانم مي زني
    دردم از ليلاست آنم مي زني

    خسته ام زين عشق، دل خونم مکن
    من که مجنونم تو مجنونم مکن

    مرد اين بازيچه ديگر نيستم
    اين تو و ليلاي تو ... من نيستم

    گفت: اي ديوانه ليلايت منم
    در رگ پيدا و پنهانت منم

    سال ها با جور ليلا ساختي
    من کنارت بودم و نشناختي

    عشق ليلا در دلت انداختم
    صد قمار عشق يک جا باختم

    کردمت آوارهء صحرا نشد
    گفتم عاقل مي شوي اما نشد

    سوختم در حسرت يک يا ربت
    غير ليلا برنيامد از لبت

    روز و شب او را صدا کردي ولي
    ديدم امشب با مني گفتم بلي

    مطمئن بودم به من سرميزني
    در حريم خانه ام در ميزني

    حال اين ليلا که خوارت کرده بود
    درس عشقش بيقرارت کرده بود

    مرد راهش باش تا شاهت کنم
    صد چو ليلا کشته در راهت کنم
    هرگز تو را فرموش نخواهم كرد حتي اگر مرا از ياد ببري
    و هرگز از تو رنجور نخواهم شد
    چرا كه تو را دوست دارم
    ديوانه وار عاشقت شدم
    چرا كه مهرباني را در وجودت ديدم
    با معصوميتت وجودم را دگرگون ساختي
    و اگر تو نبودي هرگز عاشق نمي شدم
    نه تو عشق من را فراموش مي كني
    و نه قلب من از عشقت روي گردان مي شود
    سوگند كه وجود تو در سرنوشت من نوشته شده است
    و اگر با چشمان مهربانت اشاره اي كني فرسنگها راه خواهم پيمود
    چرا كه شب عشق بسيار طولاني است
    و قلبم در آرزوي تو مي سوزد
    آنگاه كه از برابر ديدگانم دور شوي
    خورشيد وجودت پنهان مي گردد
    و ابرهاي غم و اندوه مرا در بر مي گيرند
    و به دنياي غريبي مي برند
    هميشه در قلبم حضور داري
    و عشقت زندگي ام را گل باران كرده است
    تمامي اين دنيا را با قلبي پر از رمز و راز به دنبالت طي كرده ام
    هميشه به انتظار بازگشتت خواهم ماند
    می ایم .........می مانم .......و برایت مینویسم اینجا .........

    مینویسم از خاطراتمان ..........از خاطراتی که هیچگاه فراموش نخواهند شد ........

    مینویسم برای دلم ........برای دلی که هر لحظه بهانه میگیرد ......بهانه تو را .....بهانه صدایت را ......بهانه اغوشت را ......


    میخواهی بروی ........باشه برو ولی ستاره ات را هم همراه خودت ببر.......
    شبی یک شاخه نیلوفر به دست آبیت دادم
    هنوز ازعطر دستانت پراز شوق است دستانم
    تو فکر خواب گل هایی که یک شب باد ویران کرد
    ومن خواب ترا می بینم ولبخند پنهانم
    تو مثل لحظه ای هستی که باران تازه می گیرد
    ومن مرغی که ازعشقت فقط بی تاب وحیرانم
    تو می آیی ومن گل می دهم درسایه چشمت
    وبعد ازتو منم با غصه های قلب سوزانم
    تو مثل چشمه اشکی که از یک ابر می بارد
    ومن تنها ترین نیلوفر رو به گلستانم
    شبست ونغمه مهتاب ومرغان سفر کرده
    وشاید یک مه کمرنگ ازشعری که می خوانم
    تمام آرزوهایم زمانی سبز می گردد
    که تو یک شب بگویی ، دوستم داری تو ، می دانم
    غروب آخرشعرم پراز آرامش دریاست
    ومن امشب قسم خوردم تو را هرگز نرنجانم
    به جان هرچه عاشق توی این دنیای پرغوغاست
    قدم بگذار روی کوچه های قلب ویرانم
    بدون تو شبی تنها وبی فانوس خواهم مرد
    دعا کن بعد دیدار تو باشد وقت پایانم
    جاده ها پر است از یک نگاه

    و من در امتداد لحظه ها

    بدنبال حضورت هستم

    افق خاکستریست

    دم دم های غروب است

    جاده پر است از سکوت

    بوی رودخانه و صدای گنجشکان

    و من منتظر پشت پنجره

    مثل هر غروب

    پرم از نیامدن هایت
    روزای سخته نبودن با تو
    خلا امید و تجربه کردم
    داغ دلم که بی تو تازه می شد
    هم نفسم شد سایه ی سردم
    تورو می دیدم از اون ور ابر ها
    که می خوای سر سری از من رد شی
    آسمون و بی تو خط خطی کردم
    چه جوری می تونی اینقده بد شی
    سکوت قلبت و بشکن و برگرد
    نزار این فاصله بیشتر از این شه
    نمی خوام مثل گذشته که رفتی
    دوباره آخر قصه همین شه
    روزای سخته نبودن با تو
    دور نبودنت و خط کشیدم
    تازه م یفهمم اشتباهم این بود
    چهره ی عشقم و اشتباه کشیدم
    عشق تو دار و نداره دلم بود
    اومدی دار و ندارم و بردی
    بیا سکوتت و بشکن و برگرد
    بمون
    کاشکی تورو، سرنوشت ازم نگیره
    می ترسه دلم، بعد رفتنت بمیره
    اگه خاطره هام یادم می یارن تو رو
    لااقل از تو خاطره هام نرو
    کی مثل من واسه تو
    قلب شکسته اش می زنه
    آخه کی واسه تو مثل منه؟
    بمون دل من فقط به بودنت خوشه
    من و فکر رفتنت می کشه
    با دلي بي تاب مي خوانم تو را



    مثل شعري ناب مي خوانم تو را


    در كنار جويباري از غرل



    با سرود آب مي خوانم تو را



    شب به قصد كوچه بيرون مي روي



    در شب مهتاب مي خوانم تو را



    خستگي را مي تكانم از تنت



    با زبان خواب مي خوانم تو را



    با لباني كه عطش بو سيده است



    با صداي آب مي خوانم تو را



    عكس خاموشم كه تا پايان عمر



    با دلي بي تاب مي خوانم تو را.......
    اینجا دفتر خاطرات من است ........

    دفتر خاطراتم از تمامی لحظه های زندگی ام ........

    قهر ها واشتی ها...

    دلدادگی ها .

    من نوشتم ازتو .....

    ای کاش بخوانی و بدانی هر لحظه ام پر از وجود توست .....
    به هر سو که مینگرم تو را میبینم .......

    در ائینه که مینگرم تو را میبینم ......

    همه چیز برای من خود تو شده است .....

    و احساس میکنم کوچه های را که با قدم میزدیم ......

    باران می امد ........

    نگاهمان درنگاه هم بود .......دستانم را گرفتی .......

    سخن دلت از جنس سکوت ......عشق را دانستم ..........
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا