mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • چرا فریاد کردی


    اگر روزی ز عشقم یاد کردی

    بدان با عاشقت بیداد کردی

    بدان همچون خزانی یأس انگیز

    گل امید دل، بر باد کردی

    بدان آواره کوی غمت را

    ز غمهای جهان آباد کردی

    حصاری بود عشقت مرغ دل را

    چرا مرغ از قفس آزاد کردی؟

    تو کز فرجام عشق آگاه بودی

    چرا دل را به عشقت شاد کردی؟

    بهاری بود فصل با تو بودن

    خزان عشق من بنیاد کردی!

    وداع از عشق، خوشتر بود با اشک…

    چرا ای دل، چرا فریاد کردی؟
    به من بیاموز.....

    به من بیاموز ، دوست بدارم کسانی راکه دوستم ندارند

    گریه کنم برای کسانی که هیچگاه غم مرا نخوردند

    لبخند بزنم به کسانی که هرگز تبسمی به صورتم ننواختند

    و عشق بورزم به کسانی که عاشقم نیستند.
    کوچــــــک ترین ستاره ی آسمون ،

    از همه تنها تره ... !

    چون همیشه بزرگ ترینا ،

    جلب توجه می کنن ...!

    کســـی نمــــی دونه کوچک ترین ستاره ،

    یه تنهایی داره ،

    به وسعت بزرگترین ستاره ...

    و الان،

    مـــــــن ،

    به وسعتِ تنهاییِ کوچـــــک ترین ســـتاره ،

    تنهام ...
    ...اگر عشق نبود

    از غم خبری نبود اگر عشق نبود
    دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود

    بی رنگ تر از نقطه ی موهومی بود
    این دایره کبود اگر عشق نبود

    از آینه ها غبار خاموشی را
    عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود

    در سینه ی هر سنگ، دلی در تپش است
    از این همه دل چه سود اگر عشق نبود

    بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود؟
    دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود

    از دست تو در این همه سرگردانی
    تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود
    تنهایی من


    قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق

    عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست.

    چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!

    که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی

    و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی

    و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی

    و باز هم تنهایی و دوری…
    بازهم یک شب مهتابی ، اما نه یک شب رویایی

    باز هم آسمان بارانی ، اما باران دلتنگی

    باز هم امروز باز هم فردا ، اما اینبار بی هدف تر از گذشته...

    انتظار تنها ذکر دقایق بی تو ...

    و حالا آرزو ذکر دائمی قلب من

    التماس ذکر مقدس چشمانم و چشمانم که از خیسی به رودخانه می مانند...

    و تنها حسرتی مانده از دقایق ، ثانیه ها و ساعت های با تو بودن ...



    دوری را دیده بودم اما فاصله را حس نکرده بودم ..
    هرگز تو را فرموش نخواهم كرد حتي اگر مرا از ياد ببري
    و هرگز از تو رنجور نخواهم شد
    چرا كه تو را دوست دارم
    ديوانه وار عاشقت شدم
    چرا كه مهرباني را در وجودت ديدم
    با معصوميتت وجودم را دگرگون ساختي
    و اگر تو نبودي هرگز عاشق نمي شدم
    نه تو عشق من را فراموش مي كني
    و نه قلب من از عشقت روي گردان مي شود
    سوگند كه وجود تو در سرنوشت من نوشته شده است
    و اگر با چشمان مهربانت اشاره اي كني فرسنگها راه خواهم پيمود
    چرا كه شب عشق بسيار طولاني است
    و قلبم در آرزوي تو مي سوزد
    آنگاه كه از برابر ديدگانم دور شوي
    خورشيد وجودت پنهان مي گردد
    و ابرهاي غم و اندوه مرا در بر مي گيرند
    و به دنياي غريبي مي برند
    هميشه در قلبم حضور داري
    و عشقت زندگي ام را گل باران كرده است
    تمامي اين دنيا را با قلبي پر از رمز و راز به دنبالت طي كرده ام
    هميشه به انتظار بازگشتت خواهم ماند
    سلام
    خوبید
    طاعات قبول

    لطفا یکسری پاک کن ومدار رنگی برای این حقیر ارسال نمایید

    جهت ویرایش نوشته های معنویتان

    باتشکر :gol::D
    سلام.. خوشبحالتون که اهل نوشتنید، دلتون رو خالی می کنید..... خیلی سخته که فقط از دلت صدای آه بیاد.. کاش منم دستی به قلم داشتم...

    امیدوارم شاکر خداوند باشید..... نوشتن هنره.
    دوست عزیز تاپیک حكايتهاي بهلول تایید شد . منتظر ادامه ی کار شما هستیم .
    معنوی؟ :surprised:
    ولی من یک روز قبل ماه مبارک مدیر بودم
    تازه امروز اعلام کردن:D

    متشکرم بازم
    ویرایش هم انجام شد

    وقتتون بخیر
    التماس دعا
    عجب! شما که سری قبل هم گفتید خانم مدیر؟!

    ممنونم

    ولی من نمی بینم سنم بالاست چشام کم سو شده

    میرم ویرایش کنم :D
    سلام
    تشکر از مطالب زیباتون

    ویرایش کنم یا خودتون زحمت میکشید؟
    رابطه نماز شب با افزایش روزی
    فونتش خیلی ریزه:confused:
    چرا توقعات همیشه به ناامیدی منجر می‌شود؟
    چرا فقیر هستیم؟!
    من تو را در تمامی ترانه هایم سروده ام .........

    وقت هایی که دلتنگت میشوم .........همه چیز ان طور که قلبم میخواهد میشود .....

    تو را می سرایم ......در اسمانی که محل زندگی من است .....

    تو دیوان همه ی ترانه های منی ......زندگی من .......



    دلم برایت خیلی تنگ است

    شاهدم نیز گوشی تلفنی است که بارها و بارها در دست گرفته ام


    مثل همیشه دلتنگ و بی قرارت هستم

    نمیدانم کجائی؟! چه میکنی؟!

    اما میدانم که چه باشی یا نباشی همیشه دوستت دارم

    از من دوری اما هیچ گاه یادت نگذاشت تا دوریت برایم پایدار باشد

    شاید ندانی هر شب این رویای توست که مرا به خواب دعوت می کند
    برای تو مینویسم زندگی من ........

    برای تو ئی که هر لحظه ام پراز وجود توست .....و با یاد تو میگذرد ....

    دستانت را لمس می کنم .........

    صورتت را نوازش می کنم .....

    تو را در اغوش می گیرم .....

    برایت از دلم میگویم .....

    از حرف هایی میگویم که قاصدک هایی از عشق را به همراه دارند .......
    اسمانم را برای از تو نوشتن از خدا خواستم ....

    تمام هاله احساسم را به دور پیچک محصور کرده عشق سرودم ....

    من عاشقانه نوشتن از تو را با تمام وجودم دوست دارم .....

    اسمانم ...فاصله را با دمیدن احساس عشق مایوس میکند ......حسرت دوری دلها را به فاصله ها میبارد ....و عشق را با

    نزدیکی دلها تقدیم میکند ...

    من تو را میسرایم .....از انسوی دریاها .....زندگی من...



  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا