mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • شاهزاده ی من .......

    یار من ........عشق من ....

    از دلم برایت مینویسم که چه سخت است نبودنت ........

    که چه سخت است دور بودنت ......

    چه سخت است لمس نکردن دستانت ......

    هر روز به قلبم می اندیشم .......به بهانه گیری دلم ....که چه بی تابانه تو را میخواند ....

    ایا قاصدک ها خبری از من برایت نیاورده اند .....

    ایا صدای قلبم را امواج دریا بر ساحل قلبت نسیم نفرستاده اند .......

    میخوانم تو را ...از دور دست ها ..........از انسوی دریا ها ........کجایی زندگی من .......کجایی .........کجایی .....



    لحظه های دلتنگی ام ...

    من .....خاطره به خاطره .....مرور میکنم اوای درونم را ...

    سکوت میکنم ...عاشقانه هایم را ...

    سکوت میکنم نگاهم را ...

    وتنها ورق های دفترم را با سکوت دلم ......نگاهم ....احساسم .....مینویسم.......






    خیابانهای خیس شده از نگاه باران ....

    عاشقان را میطلبند ....

    برای لحظه ای عاشقی کردن ...

    برای دل دادن ...

    برای سکوت ...

    برای فریاد ..

    برای قرار های عاشقی ...

    برای بوسه های ناب عاشقانه ...

    برای اغوشهای حسرت خورده ی یار ...

    چه زیباست عاشقی کردن ...در اغوش باران ...


    باران نوازشم کن .........

    مرا بنگر که برای دیدارت کوچ کرده ام به دشت ها ........

    مرا نوازش کن ........

    من ارامم ......

    مرا با بوسه هایت عاشقانه خواب کن......

    من از جنس توام ......من ازجنس دلهای باران دیده ام ...

    منم ........اواره ی همان دشتی که خواب دیده است مرا ....

    منم ....اهنگ ترنم عشق تو ......

    ببار باران ....

    ببار ...



    گاه دلتنگ میشوم ،
    دلتنگتر از همه دلتنگها ،
    گوشه ای مینشینم و میشمارم
    حسرتها را و محاکمه میکنم
    وجدانم را ،
    من کدام قلب را شکستم
    و کدام احساس را له کردم
    و کدام خواهش را نشنیدم
    و به کدام دلتنگی خندیدم
    که اینچنین دلتنگم
    شاعر که باشی هیـــچکس جدی ات نمیگیرد ..
    حتی اگر بگویی " دوستـــش دارم " ..
    می گویند : " اوه" ..
    چه شـــعر زیبایی !!




    گذشته من گذشت!

    حتی میتونم بگویم درگذشت...!

    و من برایش روزها، ماه ها و حتی سال ها سوگواری کردم...

    خاطراتم را زیر و رو کردم

    و ای کاش های فراوان گفتم...

    ولی دیگر بس است !

    ...

    من به شروعی دیگر می اندیشم...

    به شروع " زندگی " دیگر

    وحس ناب تازه شدن !!!

    و اما اشنایی مان در یک چهارچوب نبود ...

    اشنایی مان در یک محیط پر از ابهام .....پر از احساس ....

    در یک روز بارانی

    زیر یک الاچیق

    یادت هست ؟؟؟

    چگونه نوازش میکردیم قلب هایمان را .....

    هر دو هیچ نمیگفتیم

    تنها سخنمان با نگاهمان بود ..

    سخنی از جنس دل ...

    سخنی از جنس سکوت .....



    کجایی یار من ....


    این عشق ......قلبمان را بهاری کرده است ....

    در رویایی عاشقانه هستم .......چشمانم را میگشایم ........عشق را در چشمان همیشه بهاری تو میبینم ....

    من ....تو را میخوانم ......به دنبال نجوای عاشقانه تو میگردم ....و نگاهت را میابم که مرا پر ازبوسه های عاشقانه میکند ...

    کجایی یار من ؟؟؟ کجایی ترنم وجود من ؟؟ نفسهایم ازتوست .........تکیه گاهم از وجود پر از شعله های عشق توست ...

    من را جانی دوباره ببخش ......زندگی من .....


    دوست دارم نشستن در ساحل دریا را ....

    لحظه هایی که حرف سکوت کرده ای را دردلم دارم

    دریا را راز دارم میدانم

    هر نسیمی از دریا .....بوسه هایی دارد از جنس نوازش ....

    و اغوشی که در برمیگیرد اغوش ظریف مرا ....

    صدای دریا زمزمه هایی را از عشقش به ساحل .....برایم بازو میکند که او نیز بی تاب است ....

    دریا سکوت را به امواجش میخواند ...

    ساحل همان میعادگاه عاشقانه های من و دریاست .....

    زندگی ام ....

    در من حضور داری ......

    تپش قلبم از نفسهای توست ..

    تنم اغوشت را میخواهد...

    زندگی من .......



    دست نوشته هایم از برای توست



    چرا که منشا واژه هایم را تو رقم میزنی



    دست نوشته هایم بنام توست
    من تو را در تمامی ترانه هایم سروده ام .........

    وقت هایی که دلتنگت میشوم .........همه چیز ان طور که قلبم میخواهد میشود .....

    تو را می سرایم ......در اسمانی که محل زندگی من است .....

    تو دیوان همه ی ترانه های منی ......زندگی من .......
    ببین شاهزاده من

    باران برای من و توست که میبارد

    ببین

    چه عاشقانه میخواند مارا

    بیا

    دستانم را بگیر ...

    خیابانهای باران دیده ما را فرا میخوانند ...


    یار من ........عشق من ....

    از دلم برایت مینویسم که چه سخت است نبودنت ........

    که چه سخت است دور بودنت ......

    چه سخت است لمس نکردن دستانت ......

    هر روز به قلبم می اندیشم .......به بهانه گیری دلم ....که چه بی تابانه تو را میخواند ....

    ایا قاصدک ها خبری از من برایت نیاورده اند .....

    ایا صدای قلبم را امواج دریا بر ساحل قلبت نسیم نفرستاده اند .......

    میخوانم تو را ...از دور دست ها ..........از انسوی دریا ها ........کجایی زندگی من .......کجایی .........کجایی .....



    شاهزاده ی من .......

    بی تابانه دلم تو را میخواند

    اغوشت را

    نگاهت را

    دلتنگم .....زندگی من ...


  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا