mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سرم را که تکیه میدهم


    به سینه ی مردانه ات



    همه ی کوهها کم می آورند



    امن ،آغوش توست که



    بهانه ایی میشود



    برای هزار باره پیدا شدن در حریمت....
    اگر شرکت نکنید ناراحت میشم
    از اولش باید باشید تااااااااااااااااااااااااااا آخرش
    لینکشو میزارم براتون
    بازم تشکر
    سلام، همین الان میخواستم واست پیام ارسال کنم!!!
    خوبی؟ چقد متنای ادبیت قشنگن;) مال خودته یا نه؟
    عشق من ...یار من ...


    من اینجام .....همان جای که میعادگاهمان بود ....جایی که محل قرار های عاشقانه مان بود ...

    در ساحل ...

    جایی که باد مژده اش را به همه عاشقان داده است ..

    جایی که متعلق به ماست ...

    احساس کن مرا...حتی از دوردست ها ...زیرا من تا همیشه در کنارت خواهم بود ...
    خدایا ...
    خسته ام
    آغوش میخواهم
    نه مرد
    نه زن
    به زمین نمی آیی...؟
    اونم قشنگه
    عشقی که فقط بسوزی
    دوخط موازی که امکان نداره بهم برسن
    اگر نبود ساعتهایی با نعمت فراموشی.............

    خدایا شکرت
    سلام ادیب بزرگوار
    خوبید؟
    تشکر از اینکه یادم کردید

    مدیر یک شرکت! شه ژالب:D
    چــــرا نگـــــاه میــــــکنــــی؟
    تنـــــها نــدیــده ای؟
    بــه مـــن نخنــد! ، مـــن هـــم روزی عـــزیــــز دل کـســی بـــودمــــ...




    صبرت که تمام شد نرو.....
    منتظر بمان
    شاید
    قشنگ ترین احساس از آن لحظه باشد

    __________________
    به عنوان اولین پرسش
    Handless holder
    جمله ش هم اینه :
    In Lebanon the handless holder are without arable land
    یه دنیا سپاس
    زندگی من ....

    دستانم بگیر عشق من .......

    تو را برای ابدیت میخواهم ....

    نفس کشیدنم ازنفسهای تو و ازوجود توست

    زندگی من ...



    خورشید تن طلایی معشوقش را...جاده سبز را... در آغوش دارد ... و من تورا...


    هر دو مستانه، همچون پیچکی به دور نگار خود پیچیده ایم...


    دلمان رهن عشق است


    ونگاهمان کتیبه احساسی، از جنس نوازش... از سکوتی پر از خواهش...


    نگاهم را بخوان... احساسم را بدان...


    این منم که در آغوش تو می لغزم... و تو... شاهزاده امارت شیشه ای قلبم...


    محسور شده ام...دیگر خودم نیستم...تو زیباترین احساس منی.. نه، تو خود منی...


    ومن لیلی قصه های تو...


    همه هستی من...


    در این پایکوبی نور و احساس, مرا رها کن در اعجازخوشایند عشق...


    که قصر حریرتنم... جز تو، کسی را شاهزاده خود نمی داند...


    نازنین فاطمه جمشیدی





    هــي بـا تــــوام

    مخــاطـب خـاص

    يـا بــهت ميـرسَـم . ..

    يـا نـِـمـيـزارَم کـسـي بــِـهـت بــرسـه ...


  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا