آن کس که دنیای من بود ، تو بودی
آن کس که ویران کرد دنیای من را ، تو بودی
آن کس که حسرت خوابیده در خوابهای غم آلود من بود ، تو بودی
آن کس که در این رویای عشق ، کابوس زیبایم بود ، تو بودی
آن کس که این دل را اینگونه دیوانه ، ویران کرد ، تو بودی
آن کس که مرا لبریز از عشق ، لبریز از درد کرد ، تو بودی
مرا در گورستان فراموشی دفن کن ،
مرا از خاطره ها کم کن ،
مرا از زندگی ، از فرداها ، از دل کم کن ،
اما من هر شب سینه چاک می کنم ، دل برون می آورم و فریاد پر از سکوت درد پر از عشق سر می دهم
خدایا می شنوی؟؟؟؟
هیسسسسسسس...
می دانم بر نمی گردد اما بگذار دل خوش به روزی باشم که اسمش ، "شاید " هست
شاید یه روزی برگشت...
"غریبه"