mahtab 2
پسندها
257

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • باید خودتو بزنی به بیخیالی :whistle:
    نمیفهمی یه مشگل داری
    میفهمی ....
    کاش در دوران کودکی میماندیم تا به جای دلمان
    سر زانوهایمان زخمی میشد :(
    اینو که راست میگی
    ولی بعضیا رو با گذشت زمانم نمیشه فراموش کرد
    .
    پس چرا میگی خوشم از اینکه میگذره :surprised:

    من که هر بار تولدم میشه دو تا احساس متضاد دارم ..
    دوباره دیدمت نه اینکه بغض کنم نــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــه
    دیگر نه
    فقـــــــــــــــط از درونم 10000سال پیرتر شدم
    چه کردی با من!!!!!!!
    سلام چرا بد نیستی ؟؟؟
    نمی دونم چرا وقتی بر میگردی به عقب
    انگار خیلی زود میگذره
    و لی تو لحظه اینجور به نظر نمیاد
    ولی من دوس ندارم زود پیر بشم :(
    به نظرم الان بهترین دوران زندگیمه....
    دوباره دیدمت نه اینکه بغض کنم نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
    دیگر نه
    فقـــــــــــــــط از درونم 10000سال پیرتر شدم
    چه کردی با من!!!!!!!
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/413099-شکار-لحظه-ها
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/413109-تصاویر-جالب
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/413105-سری-جدید-نقاشی-های-3بعدی-کشیده-شده-بر-کف-خیابان
    دوباره دیدمت نه اینکه بغض کنم نه
    فقط از درون هــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــزار سال پیرتر شدم
    دوباره دیدمت نه اینکه بغض کنم نه
    فقط از درون هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــزار سال پیرتر شدم
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/412376-عکس-های-منتخب
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/411978-کاریکاتور-های-دیدنی-از-چهره-هالیوودی-ها
    کاش یکی‌ بود که توی کوچه‌ها داد میزد :
    خاطره خشکیه . . .
    خاطره خشکیه . . .
    اونوقت همه ی خاطراتت ،
    همونایی که ارزش گرفتن دمپایی پاره هم ندارن رو میریختم تو کیسه و میدادم بهش و میرفت رد کارش . . . !
    چوپان قصه ی ما دروغگو نبود ، او تنها بود و از فرط تنهایی فریاد گرگ سرمیداد ، افسوس که کسی تنهایی اش را درک نکرد و در پی گرگ بودند و در این میان فقط گرگ فهمید که چوپان تنهاست.
    مجادله بر سر یک خال در ادبیات
    حافظ....اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را...به خال هندویش بخشم سمرقندو بخارا را

    صائب تبریزی....اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را...به خال هندویش بخشم سرو دست و تن وپا را
    هر آن کس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد...نه چون حافظ که می بخشد سمر قندو بخارا را

    شهریار....اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را...به خال هندویش بخشم تمام روح اجزا را
    هر آن کس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد....نه چون صائب که می بخشد سرو دست وتن وپارا
    سرو دست وتن وپا را به خاک گور می بخشند...نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را

    ..................
    اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را...خوشا بر حال خوشبختش بدست آورد دنیا را
    نه جان وروح می بخشم نه املاک بخارا را.....مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد اینکارا؟
    خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلا....که با جراحی صورت عمل کردند خال ها را
    نه حافظ داد املاکی نه صائب دست وپاها را....فقط می خواستند اینها بگیرند وقت ماها را
    افسوس که کسی نیست........


    افسوس که کسی نیست تاگذشته های پرملالم را از من بگیرد


    وآینده ای پراز شادی را به قلبم هدیه کند


    افسوس که کسی نیست!


    تا بار فراق وجدایی را از دوش من بردارد


    وکوله باری از محبت خویش را جایگزین آن کند


    افسوس که کسی نیست.......


    از من بخواهد ناگفته های قلبم را که عمریست خک خورده سینه ام شده است را برایش بازگو کنم


    ودر پاسخ عشق بی پایانش را نثار دل بیمارم کند!


    افسوس.........


    افسوس که در این روزگار کسی نیست


    جز سکوت وتنهایی و دلتنگی که عمری گوشه نشین قلبم شده اند


    وهروز غم را بادلم همخوانی می کنند.
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا