mahsa.mahsa
پسندها
3,773

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • اوهوم كوچيك شمام هستيم
    راستي معذرت نيومدم اونجا زياد حوصله خوبي نداشتم ببخشيد
    نفس منی تو پریسا جان غصه نخور چرا خودتو درگیر میکنی؟
    میخوام نداشته باشن مهسا.... هیچکس نداشته باشه ولی اذیتمم نکنه
    مهسا من نمیدونم.... اینا دارن اذیتم می کنن. قلبم دیگه نمیکشه مهسا.... تو که میدونی مشکل قلبی دارم.... الان وامیسته دیگه به خدا. دیگه نمیخوام بمونم. چرا اذیتم میکنن؟؟؟؟ چرا اشکمو درآوردن مهسا؟؟؟؟؟ نمیخوام بمونم دیگه
    اااااا نميدونستي جدا؟؟؟
    باشه اومدم راستي ببخشيد يه لحظه كار پيش اومد رفتم و برگشتم
    مهسا بیخیال خودتو درگیر نکن آبجی... من همین الان از باشگاه خدافظی می کنم راحت میشم....
    مهسا به خاطر من داره رابطشون به هم میخوره :cry:
    به خدا اصلا مهدی کاری نکرده.... فقط چون کمکم نکرد من ازش ناراحتم همین. حالا المیرا نمیدونم چرا داره این حرفارو میزنه....
    مهسا خودمو نمیبخشم :cry:
    نه به دختره ميگم تفسيرتو بهش ميگم كارش اشتبا بوده گرفتي چي شد؟:biggrin:
    ﯾﮏﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯼ ﻋﺎﺷﻖ ﺳﯿﻨﻪ ﭼﺎﮎ ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻤﮑﻼﺳﯿﺶ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩﮏﯾﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺟﺮﺍﺕ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍﺯ ﺩﻟﺶ ﺭﻭ ﮔﻔﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩ . . . ﺍﻣﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻣﺎ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﭘﺴﺮ ﺭﻭ ﺭﺩ ﮐﺮﺩ. ﺑﻌﺪﻡ ﭘﺴﺮ ﺭﻭ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺮﺍﺵ ﻣﺰﺍﺣﻤﺖ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﮐﻨﻪ، ﺑﻪ ﺣﺮﺍﺳﺖ ﻣﯿﮕﻪ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺍﺯﭘﯽ ﻫﻢ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺍﺯ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻣﺎﯾه ﺟﺰﻭﻩ ﻗﺮﺽ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﻧﻮﺷﺖ”ﻣﻦ ﻫﻢ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ، ﻣﻦ ﺭﻭ ﺑﺒﺨﺶ ﺍﮔﺮ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﻧﺠﻮﻧﺪﻣﺖ “ﺍﮔﺮ ﻣﻨﻮ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ ﺑﯿﺎ ﻭ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻦ ﻭ ﺩﯾﮕﻪ ﺗﺮﮐﻢ ﻧﮑﻦ. . . ﻭﻟﯽ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﺩ. . . ﭼﻬﺎﺭ ﺳﺎﻝ ﺁﺯﮔﺎﺭ ﮐﺬﺷﺖ ﻭ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻓﺎﺭﻍ ﺍﻟﺘﺤﺼﯿﻞ ﺷﺪﻧﺪ.ﺍﻣﺎ ﭘﺴﺮ ﺩﯾﮕﻪ ﻃﺮﻑ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻧﺮﻓﺖ!!. . . ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺍﺧﻼﻗﯽ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ. . . . . . . . . . . . . ﭘﺴﺮﻫﺎﯼ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻻﯼ ﮐﺘﺎﺏ ﻫﺎ ﻭ ﺟﺰﻭﻩ ﻫﺎﺷﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ :biggrin:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا