#MaHDi#
پسندها
5,072

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • هر چی دلت بخواد
    عسل سبلان
    پنیر تبریز
    کره
    فتیرهای اصل سراب

    صنایع دستی اردبیل

    حالا کدومشو دوس داری؟
    سلام
    میتونی ترجمه ی فارسی آهنگ "الوداع" عدنان رو برام بنویسی؟؟
    نه نشد
    خیلی ناراحت شدم
    آخه زیاد مونده بودیم باید برمی گشتیم
    موقع رفتن که از جاده چالوس راه افتادیم و این مسیر رو تااااا استارا رفتیم بعد هم گردنه حیران و اردبیل و سراب
    حتی تبریز رو هم نرسیدیم بریم
    برگشتنی هم از مسیر قزوین رشت برگشتیم
    هوای شمال وحشتناک بود
    ادم نفسش تنگ میشد
    پس شما هم مثل ما هستید! چون هنوز از این سفر نیومده دارن برنامه شهریور رو می چینن!
    حالا شما هم یه کم بی خیال کار شین بابا دنیا دو روزه!
    سلام
    بله جای شما خالی
    حدودا 18 نفر بودیم و 12 روز هم طول کشید
    حسابی خسته شدیم و البته حال کردیم
    شما چطور؟
    سلااااااام
    هنوز سفرین یا برگشتین؟
    ما که برگشتیم متاسفانه به ارومیه هم نرسیدیم
    سلام هارداسان .دلم پوسيد.
    هر جا هستي برات بهترينو ميخوام
    سلاااااااااااااام
    خوبي؟
    شما هم كه رفتين شهرستان
    خوش مي گذره؟؟؟
    دوستان گلم
    واسه چند روز میرم شهرستان
    اونجام یه کم سرم شلوغ خواهد بود
    هر وقت تونستم بهتون سر میزنم
    انشا... که اوقات خوبی داشته باشید
    پیشاپیش محبوبترین عضو باشگاه رو نفر اولش تبریک میگم
    قدر همدیگرو بدونید
    موفق باشید
    اين حرفا چيه لطف كردي. نه زياد. من چون نيمه وقتم سه روز ميام چون ديروز و امروز اومدم فردا نميام پس فردام كه تعطيله. خوب ديگه مواظبه خودت باش. باز مزاحم ميشم. من ديگه بايد برم تا همكارم كلمو نكنده. اخه هر روز با هم پياده ميريم. منو برد ديگه خداحافظ عزيز
    خيلي لطف كردي ممنون مطمئنم اگه خودم ميخواستم راهشو پيدا كنم موهام مثل دندونام سفيد ميشد. خوب ديگه ساعت 4 شد خداروشكر امروز اومدم اينجا زود گذشت. وقتي كار ندارم روزا دير ميگذره. فردا و پس فردام كه تعطيله راحت. مرسي از اين كه وقتتو بهم دادي. هنوز هستم البته ولي كم كم دارم ميرم بازم تشكر
    راستي يه سوال چجوري ميتونم تو اين سايتتون متن و اينچيزا بزارم مثل بقيه. اخه بلد نيستم نيدونم چه شكليه
    نگران نباش فرصتشو پيدا نميكنه خودم ضربه فنيش مي‌كنم.
    اخه خونه كامپيوتر ندارم. ماله داداشه. اجازه ندارم دست بزنم. اينجام كه كلا به اينترنت وصلم. تازه يه امروز بيكار بودم به مديرم گفتم كار گفت بشين سرجات بينم برو اينترنت حرف نزن منم اومدم مزاحم شدم.
    كلا اصلا فعاليت نداشتم تا حالا. ترم پيش يه استادي داشتيم كه هر جلسه يك تحقيق نيم صفحه‌اي ميداد. منم دنبالش تا قله‌ي قاف و علي الخصوص اينجا رفتم.عضوشدم ديگه اما كارو دانشگاهو اينا نذاشت بيام اين شد كه الان كه تابستونه ترممون شروع نشده كارمم سبكه در خدمتم. دارم كم كم كفشش مي‌كنم. واسه همين پيچ ميخوردم.
    اوم به من چه تخصير من نبوتش كه داداشم گذاشته بوتش رو پله منم بداشتم خودم. خوب گشنمه:crying2:
    نيدونم. به هر حال هرچي بود تو گلوم گير كرده دارم خفه ميشم.بزن پشتم اوهو اوهو
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا