عالی بود محمد
سه سوته میخوری غذا رو،عین مامان من،غذاش که تموم میشه سفره رو جمع میکنه،حالا مهم نیست من خوردم یانه
آبو لیوانو میبره بعد لقمه گیر میکنه تو گلوی من تا مرز خفگی میرم بعد میگه خب آروم بخور مگه دارن از جلوت برمیدارن و ازت میگیرن که هولی؟
آآآآآآآی
کجا در رفتی؟
حرف الهام شد گذاشتی کجا رفتی؟
محمد...خدمتت میرسم
واسه اون روسری میخری بعد شب میایی پول تو جیبی میگیری،واسه من یه دستمال کاغذی هم نخریدی! خدمتت میرسم
برو نوش جان
تا بعد