m-matilda
پسندها
5

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ادامه داستان توهم......

    .................دو شنبه

    امروز به محض این که وارد دانشگاه شدم رفتم سر کلاس.
    بعد از کلاس یکی از همکلاسیام جزوه منو ازم خواست.
    من که میدونم منظورش چی بود!! حتما مینا هم علاقه داره با من ازدواج کنه . راستش منم از اون بدم نمی آد.
    راستش از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون تصمیم گرفتم با مینا هم ازدواج کنم.


    .................سه شنبه

    امروز اصلا روز خوبی نبود،نه از مریم خبری بود نه از نرگس نه از مینا.
    فقط یکی از من پرسید "ببخشید آقا امور دانشجویی کجاست؟ "
    من که می دونم منظورش چیه!! ولی تصمیم نگرفتم باهاش ازدواج کنم چون کیفش آبی رنگ بود ،حتما استقلالیه !!
    وقتی جریان رو به دوستم گفتم ،به من گفت: "ای بابا بدبخت منظوری نداشته "
    ولی من می دونم،رفیقم به ارتباطات بالای من به دخترا حسودیش می شه !
    حالا به کوری چشم اونم شده هر جور شده با این یکی هم ازدواج می کنم !!!

    ادامه دارد.....
    داستانه امروز:

    توهم(منکه میدونم منظورش چیه؟!!!!!!!)


    .................شنبه

    از همون لحظه ای که وارد دانشگاه شدم متوجه نگاه سنگینش شدم.
    هر جا می رفتم اونو می دیدم. یک بار که از جلوی هم در اومدیم نزدیک بود به هم بخوریم،صداشو نازک کرد و گفت "ببخشید " ،
    من که می دونم منظورش چی بود !!
    تازه ساعت 9:30 که داشتم بورد رو می خوندم اومد پشت سرم و شروع به خوندن بورد کرد.
    آره می دونم منظورش چی بود !!!
    اون می خواد زن من بشه!!
    بچه ها می گفتن اسمش مریمه. از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون،تصمیم گرفتم باهاش ازدواج کنم.

    ادامه دارد....
    داستانه امروز:

    در بازگشت از کلیسا، جک از دوستش ماکس می پرسد:
    فکر می کنی آیا می شود هنگام دعا کردن سیگار کشید؟
    ماکس جواب می دهد: چرا از کشیش نمی پرسی؟»
    جک نزد کشیش می رود و می پرسد:
    «جناب کشیش، می توانم وقتی در حال دعا کردن »هستم، سیگار بکشم
    »کشیش پاسخ می دهد: نه، پسرم، نمی شود. این بی ادبی به مذهب است.»
    جک نتیجه را برای دوستش ماکس بازگو می کند.
    »ماکس می گوید: تعجبی نداره. تو سوال را درست مطرح نکردی. بگذار من بپرسم.»
    ماکس نزد کشیش می رود و می پرسد: «آیا وقتی در حال سیگار کشیدنم می توانم دعا کنم »؟
    کشیش مشتاقانه پاسخ می دهد: مطمئناً ، پسرم. مطمئناً !

    نتیجه اخلاقی:
    سیگار نکشید!!!!
    هوشمندانه سوال کنید
    داستانه امروز:

    آرزویه سالگرد ازدواج

    یک زوج در اوایل 60 سالگی ، در یک رستوران کوچیک رمانتیک سی و پنجمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودن. ناگهان یک پری کوچولوِ قشنگ سر میزشون ظاهر شد و گفت : چون شما زوجی اینچنین مثال زدنی هستین و در تمام این مدت به هم وفادار موندین ، هر کدومتون می تونین یک آرزو بکنین. خانم گفت : اووووووووووووووووه ! من میخوام به همراه همسر عزیزم ، دور دنیا سفر کنم . پری چوب جادووییش رو تکون داد و اجی مجی لا ترجی و دوتا بلیط برای خطوط مسافربری جدید و شیک در دستش ظاهر شد.
    حالا نوبت آقا بود ، چند لحظه فکر کرد و گفت : خب ، این خیلی رمانتیکه ولی چنین موقعیتی فقط یک بار در زندگی آدم اتفاق می افته ، بنابراین ، خیلی متاسفم عزیزم ولی آرزوی من اینه که همسری 30 سال جوانتر از خودم داشته باشم. خانم و پری واقعا ناامید شده بودن ولی آرزو ، آرزوه دیگه !!!
    پری چوب جادوییش و چرخوند و اجی مجی لا ترجی
    و آقا 90 ساله شد !


    نتیجه اخلاقی:خدایا همه این پسرا رو سر به راه کن
    آمین

    دی:
    داستانه امروز:

    میدونی من کیم؟!

    مردی به استخدام یک شرکت بزرگ چندملیتی درآمد. در اولین روز کار خود، با کافه تریا تماس گرفت و فریاد زد:

    «یک فنجان قهوه برای من بیاورید.»

    صدایی از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو با کی داری حرف می زنی؟»

    کارمند تازه وارد گفت: «نه»

    صدای آن طرف گفت: «من مدیر اجرایی شرکت هستم، احمق.»

    مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت: «و تو میدانی با کی حرف میزنی، بیچاره.»

    مدیر اجرایی گفت: «نه»

    کارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشت!!!!
    مردی باهمسرش در خانه تماس گرفت و گفت:”عزیزم ازمن خواسته شده که با رئیس و چند تا از دوستانش برای ماهیگیری به کانادابرویم”ما به مدت یک هفته آنجا خواهیم بود.این فرصت خوبی است تا ارتقائ شغلی که منتظرش بودم بگیرم بنابراین لطفا لباس های کافی برای یک هفته برایم بردار و وسایل ماهیگیری مرا هم آماده کن.
    ما از اداره حرکت خواهیم کرد و من سر راه وسایلم را از خانه برخواهم داشت ، راستی اون لباس های راحتی ابریشمی آبی رنگم را هم بردار.
    زن با خودش فکر کرد که این مساله یک کمی غیرطبیعی است اما بخاطر این که نشان دهد همسر خوبی است دقیقا کارهایی را که همسرش خواسته بود انجام داد...
    هفته بعد مرد به خانه آمد ، یک کمی خسته به نظر می رسید اما ظاهرش خوب ومرتب بود.
    همسرش به او خوش آمد گفت و از او پرسید که آیا او ماهی گرفته است یا نه؟
    مرد گفت :”بله تعداد زیادی ماهی قزل آلا،چند تایی ماهی فلس آبی و چند تا هم اره ماهی گرفتیم . اما چرا اون لباس راحتی هایی که گفته بودم برایم نگذاشتی؟”
    جواب زن خیلی جالب بود…
    زن جواب داد: لباس های راحتی رو توی جعبه وسایل ماهیگیریت گذاشته بودم.
    به این تاپیک هم سر بزنید....


    به مناسبت ولنتاین افتتاح رسمی تاپیک خواستگاری الکترونیکی
    گفته که همه جوابِ بچه ها بود...یعنی اونا از تو زودتر فرستاده بودن
    جوابِ بچه ها رو دادم عزیزِ خاله...خونه نبودم...تازه الان آن شدم...خوبی؟
    با دوربین تلفن همراه، خوب عکس بگیریم

    ببینید،لذت ببرید:D
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا