چقدر سخته چيزي كه تا ديشب بود يادگاري صبح بلند شي و ببيني كه ديگه دوسش نداري
چقدر سخته كه بغض داشته باشي ،اما نخواي كسي بفهمه
چقدر سخته كه عزيزترين كست ازت بخواد فراموشش كني
چقدر سخته كه سالگرد آشنايي با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگيري
چقدر سخته كه روز تولدت ،همه بهت تبريك بگن بجز اوني كه فكر مي كني بحاطرش زنده اي
چقدر سخته كه غرورت رو بخاطر يك نفر بشكني بعد بفهمي كه دوست نداره
چقدر سخته كه همه چيز رو بخاطر يك نفر از دست بدي ، اما اون بگه نمي خوامت
چقدر سخته كه نباشه هيچ جائي براي آشتي بي وفاشه اونكه جونتو واسش گذاشتي
چقدر سخته تو زمستون غم بشينه رو برفا مي سوزونه گاهي قلب رو زهر تلخ بعضي حرفا
چقدر سخته اون كسي كه اومد و كردت ديوونت هوساش وقتي تموم شد بگه پيشت نميمونه
چقدر سخته اون كه مي گفت واسه چشات ميميره بره و ديگه سراغي از تو و نگات نگيره
چقدر سخته كه دلي رو با نگات دزديده باشي وسط راه اما از عشق يه كمي ترسيده باشي