من امیدی را در خود،
بارور ساخته ام
تار و پودش را با عشق تو پرداخته ام،
مثل تابیدن مهری در دل،
مثل جوشیدن شعری از جان،
مثل بالیدن عطری در گل،
جریان خواهم یافت،
راه خواهم افتاد،
باز از ریشه به برگ،
باز از "بود" به "هست"...
خوش به حالت که همچین دوستی داری راستش من تا امروز فک نمیکردم داشته باشم...
که واقعا سوپرایز شدم و از این بابت خیلی ممنونتم
اون دوست دیگه نیست احتمالا،حیفه همچین دوستی نباشه
واقعا با این تبریک پیشاپیشت سوپرایز شدم و یه دنیا ممنون
مچکرم که سعیتو میکنی که باشی، و بدون که حضور تو یکی از بهترین اتفاقاته واسم دوست قدیمی و مهربون خودم
همین منظورمه یعنی چی(....:redface:)..........:question:
خخخ بعدشم 1 2 3 خیلی جالب بود:w15:
آخه دو بار گفتی احساس کردم منظور خاصی داره اما نمی فهمم اصلا:child::w20:
تقویمم دو فصل دارد نه تابستان را میدانم نه پاییز را آمدنت بهار است رفتن ات زمستان
مطمءن نیستم ولی تابستان شاید همان لحظه هایست که بین رفتن و ماندن میخواهی بمانی...
و پاییز لحظه هایست که بین رفتن و ماندن میخواهی بروی!