khanommohandes
پسندها
4,399

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • بله صداتو دارم:Dاز این زمانه با آدمای رنگارنگش خسته شدم...دیدی بعضیا توسط شخصی دیگر در کاری پیشرفت میکنن بعدش برا من نوعی و دیگران کلاس کاری میذارن...
    گفتم تو شیرین منی ... گفتی تو فرهادی مگر ؟
    گفتم خرابت میشوم ... گفتی تو آبادی مگر ؟

    گفتم ندادی دل به من ... گفتی تو جان دادی مگر ؟

    گفتم ز کویت می روم ... گفتی تو آزادی مگر ؟

    گفتم فراموشم مکن ... گفتی تو در یادی مگر ؟
    می خواهم برگردم به روزهای کودکی
    آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .
    عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
    بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ...
    بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند .
    تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند.
    تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود
    و معنای خداحافـظ، تا فردا بود ... !
    اگه بگم عالیم که دروغه:cry:بین خوب یا بد میگذرانیم;)راست میگی مم نبودم...:cool:حالا که هستم در خدمتم... چه خبر از درس و دانشگاه... دلم برا تحصیل تنگ شده:D
    سلام خانم مهندس:gol:خوبی؟ما نبودیم خوش گذشته؟:Dعکس کودکی منو از کجا گیر اوردی؟;)
    من از بازترين پنچره با مردم اين ناحيه صحبت كردم
    حرفي از جنس زمان نشنيدم
    هيچ چشمي عاشقانه به زمين خيره نبود
    كسي از ديدن يك باغچه مجذوب نشد
    هيچ كس زاعچه اي را سر يك پنجره جدي نگرفت
    من به اندازه ي يك ابر دلم ميگيرد...
    سلام:gol:ممنون از پیامهای زیبایت... ببخش که دیر خدمت رسیدم برا عرض ادب.


    ناله وا جگر نزن اینقدر
    جگرت را شرر نزن اینقدر
    با صدای نفس نفس زدنت
    پشت در بال و پر نزن اینقدر
    بیشتر می زنند بر روی طشت
    ناله بیشتر نزن اینقدر
    پشت در هیچ کس به فکر تو نیست
    پس سرت را به در نزن اینقدر
    صورتت را مکش به روی زمین
    خاک را بر قمر نزن اینقدر
    سن و سالت نمی خورد بروی
    آه! حرف سفر نزن اینقدر
    وسط کوچه ات می اندازند
    به لب بام سر نزن اینقدر
    عمه ات را صدا بزن اما
    ناله یا پدر نزن اینقدر
    ناله بر شاه کاظمین کجا؟
    ولدی گفتن حسین کجا؟

    شاعر : علی اکبر لطیفیان
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا