تقدیم به خدایی که در این نزدیکی است:
امشب گمان کنم که خیال تو بر سرم زده
که این چنین شاعرانه شده است حال من
با ماه شروع شد این خیال....
و من همچنان بدان خیره مانده ام
گویا تمام وجودم را خشک کرده اند
در آن زمان که تنهایی بین ما شدت گرفت
این حس عجیب خدایا چه باشکوه
در قلب من نشست و من هنوز به حیرتم
اکنون که من و تو چه زیبا ما شدیم
دیگر شکست فاصله ها
آتش گرفته است این خود فرعونیم
باشد که وجودتو آرامش قلب من شود
این لحظه را با هیچ چیز عوض نمیکنم...خدای من...
اگر روزی دلم گرفت
یادم باشد خدا با من است
یادم باشد که فرشته ها برایم دعا خواهند کرد
که قاصدکی در راه است
که فردا منتظرم می ماند
... که من راه رفتن میدانم و دویدن
و جاده ها قدم هایم را شماره خواهند کرد
اگر روزی دلم گرفت یادم باشد
که خدا این جاست
در همین نزدیکی ها