javad.sh
پسندها
89

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام خوبی
    سورپرایز نشدی اخه دیدم تو لیست دوستامی ولی تا الان نیمده بودم پروفایلت گفتم بیام حال دوستمم بپرسم


    عیدت مبارک ...

    امیدوارم توی این روز قشنگ دعاهای خوبت مستجاب بشه ...

    .

    .

    .

    التماس دعا ...
    سالروزتولد امام هادی علیه السلام و عیدسعید غدیر مبارک باد



    [IMG]


    خنده هایم شکلاتی شده اند ... زیادی خالص ... تلخ !

    می دانی ، هوای بهشت به سرم زده است ...

    غمی که مرا فرا خواهد گرفت

    وقتی بوی گل هایش نفس هایم را آلوده باشند ...

    و من بغض خواهم کرد

    و غرق در لذت خواهم شد ...

    می گویند

    آدمی به خدا نزدیک است ...

    بسیار نزدیک ...

    هر گاه که اندوهگین باشد ...

    هرگاه به شدت اندوهگین باشد ...!
    پندآموز است ماجرای مردی که زمین را می کاوید تا ریشه های بی ثمر را از اعماق آن بیرون کشد، اما ناگاه گنجی بزرگ یافت!!؟
    جبران خلیل جبران:gol:


    ورق می خوریم

    همچون دفتری کهنه در باد ...

    و برگ هایمان در خاک گم می شوند ...

    و با باد همسفر

    و در آب جاری ...

    و روزی خواهد رسید

    که دیگر برگی بر این دفتر نخواهد ماند ...

    و آن روز دانه های درشت کلمات

    از هیچ متولد خواهند شد ...!
    سلام داش جواد ، خوبی ؟ عیدت مبارک ، ایشالا همیشه شاد باشی ...
    عید را بهانه کنیم تا به کسانی که دوستشان داریم سلامی بکنیم ...
    نام شما در اندیشه و مهرتان در قلب ماست ....

    عیدت مبارک جواد جان ...
    سلام دوست عزیزم
    و عیدت مبارک باشه



    شاد باشی و کام روا
    دوست دارت
    pesare shad
    امید، آهستگی و ملایمت زندگی را روشن و شیرین می کند، خشم و تیزی مایه رنج و بلاست.
    آهسته رو از عیب جویی می گریزد و شرم و آهستگی را دوست می دارد.
    بزرگمهر:gol:


    نه !‌
    شکايت نکن
    کوه هم که باشد
    گاهي
    دم غروب که مي شود
    انگار دلش مي لرزد ...
    به خدا قسم
    اصلا انگار طور ديگري ست !‌
    انگار ايستاده مي افتد
    ايستاده مي گريد
    و ايستاده مي ميرد ...
    پس گلايه نکن !‌

    ...

    از تو چه پنهان
    با تمام بي پناهي ام
    گاهي ايستاده
    در پس همين وجود
    در پس همين خنده هاي سرد
    در پس همين گريه هاي گرم
    هي مي ميرم و زنده مي شوم !

    ...

    سخت است
    صبور باشي ...
    و در حجم اين سکوت
    نـفـسـت بنـد نيـايـد ...!
    من دلم ميخواهد
    خانه اي داشته باشم پر دوست
    كنج هر ديوارش
    دوستهايم بنشينند آرام
    گل بگو گل بشنو
    هركسي ميخواهد
    وارد خانه ي پر عشق و صفاي من گردد
    يك سبد بوي گل سرخ
    به من هديه كند
    شرط وارد گشتن
    شست و شوي دلهاست
    شرط آن داشتن
    يك دل بي رنگ و رياست
    بر درش برگ گلي مي كوبم
    روي آن با قلم سبز بهار
    مي نويسم اي يار
    خانه ي ما اينجاست
    تا كه سهراب نپرسد دگر
    خانه ي دوست كجاست؟
    بزرگترین نابکاری آن است که بپنداریم برای آنکه برترین باشیم باید دست به ویرانگری چهره دیگران بزنیم.
    اُرد بزرگ:gol:


    روی هر پله که باشی
    خدا یه پله از تو بالاتره
    نه به خاطر اینکه خداست
    به خاطر اینکه دستت رو بگیره.


    به چشم بر هم زدنی

    مادرم کودکی هایم را

    گذاشت پشت در!

    همه چیز شد خاطره ای

    برای روزهای مبادا!

    برای روزهای "یادش بخیر"

    " ای کاش"و...

    اما نه من دکتر شدم

    و نه تو خلبان !

    تنها یادگاری آن روزها

    همان تیله های سیاه زیر کمد است

    که وقتی در خانه تکانی عید

    پیدایشان می کردیم

    از شادی، هر بار بزرگتر می شدیم ...

    حالا اما ...

    آداب این بزرگ شدن، گاهی عذابم می دهد!

    بزرگ شدنی که یادم داد

    به آدمها لبخند بزنم

    حتی اگر دوستشان ندارم!

    یاد گرفتم،گریه نکنم

    و بلند بلند نخندم!

    فریاد نکشم،اخم نکنم و ...

    یادم داد، دروغ بگویم!

    ...

    چه احمقانه بزرگ می شویم!

    بزرگ شدنی که رسیدن ندارد ...

    بازی...حرف...خنده...سلام... ندارد!

    آنچه مانده فقط

    سایه ی سیاهی از من است

    بر دیوار "دوستت ندارم"!

    با اینکه من مثل بازیهای کودکی

    هنوز لباس سفید بر تن دارم ...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا