jamaka
پسندها
780

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • به به از وقتی مزدوج شدی این کلمات را بلد شدی:D
    خدا نکشت دلقکه گرگانی...یه روز قرار بزار ببینمت......اییییششش
    نه 10 سالی می شه که نداره! لایروبیش کردن دیگه در نمی آد.
    خونه حاج خانوم کفش سیمان بود! خاک نداشت که:surprised:

    یه بازیگره،تو سریال هیروز بازی می کنه! پیتر
    سلام جاماکا جونممممممممممممممم
    خوبی فدات؟؟؟کی اومدی؟من خیلی وقته بخاطردرسام نمیتونم بیام ولی بعدا حتما میام بیشتر باهم گپ میزنیم
    خوشحال شدم از پستی که گذاشتی!!!:gol::gol::gol::gol::gol:
    میدونم ولی چاره ای نیست !
    تابستون 6 واحد بیشتر نمیدن اونم همش خودخوان
    از ترم 4 تابستون هم میگیرم
    پیشرفته و ریاضی 1 !
    این ترم اصلا نخوندمشون ! از مهر انشالله شروع میکنم ...
    من این ترم دوتا درسو حذف کردم . چون اگه امتحان میدادم میفتادم و باز مشروط میشدم :D
    یکم که فک میکنم...انگار تو تاپیک ازدواجتم تبریک گفتم..sm-archiزده بود انگار..فک کنم البته ها
    چیز خاصی نبود همین عکسه بود که اول لود نشده بود.

    خواهش می کنم;)
    اوهوکی خبری شد یهویی اینو گذاشتی اواتارت؟ پ مبارکه کی بیایم شیرینی بخوریم :d
    سلام گلی...
    شوهر و بچه ت از کجا اومد یهو..واااااااااا
    نه نگفتی من مطمئنم.................من نمیدونستم...........خو چقدر دیر عکستو گذاشتی.............در هر صورت ایشالله خوشبخت بشی..........بله منتظر اجازه شما بودم:D کو کار مملکت را بیکاری گرفته نصف مردم بیکارن...........باشه دختر گل برو موفق باشی...........منم همینطور بای;)
    واقعا گفتی منم که فراموشکار:D آمین.......خب نگفتی اسمتو؟؟:surprised:...........به به مبارک باشه ایشالله به سلامتی و خوشبختی حالا کی عروسیته یه عروسی افتادیم:) خو خوشحال شدم داداشت میدونه آبجیش عروس شده؟؟؟.............من هیچی بیکار...........کارهای هنری و مددکاری و بیرون و تفریح سرگرم هستم :)
    از دست تو.........قدیما اینقده شوخ نبودی:D راستی من چرا اسمتو یادم نمیاد؟:surprised:............منم خوبم مرسی............قربونت واقعا؟!؟! راست میگی؟ خودت و شوهرت؟:w40: آره حلقه قشنگیه خیلی قشنکه:)
    سلام گلم خوبی عزیزم؟ چه خبر دلم حسابی برات تنگیده بود:D چه عکس خوشملی:redface:
    اگر روزهایم را بخش کنم
    تنها یک بخش می ماند
    ان را در صندوقی نگه می دارم
    در گوشه ای از خانه ی قلبم پنهان می کنم
    شاید زیر خروارها خاک
    یا لای شلوغی های کتاب هایم
    انوقت دمدمه های اذان که هیچ صدایی و هیچ نگاهی بجز زیبایی تو نیست
    ارام گام بر می دارم و به سراغ صند.قچه می روم
    و تمام انچه را که دارم به تو هدیه می دم
    با اینکه فقیر و دست خالی ام
    اما
    این تمام دارایی من است که تنها
    تو لایقش هستی
    خدای مهربانم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا