island1991
پسندها
2,320

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • آبجي نسترن كجا رفتي

    پس چي شد ..........چي فكر ميكني ...... بگو ديگه از ديشب تا حالا پدرم در اومده
    من هم اين پيام ها رو حفظ هستم

    تو چطور فكر ميكني؟
    پوریا 5 دیقه...
    جون آجی دستم بنده...
    دارم به یکی از اونا جواب میدم...5 صفحه مونده...الان تموم میشه
    من ميرم نهار يك 20 ديقه ديگه ميام

    جون داداشي ديگه بعد نهار جواب بده ..........باشه؟
    چرا اينقدر منو عذاب ميدي تو آبجي :) :d

    زود باش ديگه جونم به لب رسيد به خدا.............قلبم داره از تو سينه در مياد :)
    راستي آبجي ميشه خواهش كنم همه اين پيام هاي منو پاك كني

    همونجور كه گفتم همه مربع ها را علامت بزن بعد پاك كن
    سلام آبجي اومدي


    حالا چي شد..............بگو ديگه جونم به لب رسيد
    ببخشيدها يكي از بچها اومده بود در خونه.......ديگه رفتيم بيرون يك دور با ماشين زديم يكم دور شد

    خوندي تموم شد؟
    آبجي من يكي لحظه برم ...........الان بر ميگردم

    يكي از بچه ها اومده در خونمون كارم داره
    ميشه بهم بگي تا الان به چه نتيجه اي رسيدي؟.............خواهش ميكنم.............دل تو دلم نيست
    به خدا شرمنده كه اينقدر زحمت ميكشي............. شايد خواهر واقعيم اين كارا رو واسم نكنه ........... دستت دردنكنه

    سپاس و درود
    دست درد نكنه آبجي

    آزمونم خيلي بد شد.... گند زدم اساسي .......همش فكرم پيش مهناز بود نميتونستم تمركز كنم

    يه خودم فشار آوردم كه بهش فكر نكنم مغزم پوكيد يك سر دردي گرفتم كه نگو.......الان هم سرم درد ميكنه

    يعني آخرش چي ميشه؟.....مهناز برميگرده.....دوستم داره؟.........يا خيانت كرده؟ ........و ديگه بر نميگرده
    من ديگه دارم ميرم.............. فردا آزمون دارم

    كاري نداري ؟

    صبح منتظر جواب و راهنماييت هستم.......... خيلي ممنون كه كمك ميكني ......... سر نماز دعات ميكنم
    يك روز قبل از جدايي گفت :

    پوري تو ميدوني يك زن چي ميخواد از همسرش ..... فكر نكنم بدوني

    بعد من گفتم : آره .........ميخواد كه شوهرش مثل كوه پشتتش باشه..سنگ صبورش باشه

    بعد گفت : آفرين پسر خوب ......درست گفتي

    فكر كنم اشتباه از من بوده ....... يكم زيادي خودم رو لوس كردم ........ آخه فكر ميكردم كه اينجور بيشتر دوست داره
    غلط كردن مزاحم خواهرم شدن

    كيا هستند؟ بگو ببينم :mad:

    اينقدر از اين پسراي هرزه بدم مياد كه نگو

    الان حالشون رو ميگيرم
    حتما پيام هاي اون طرف رو حسابي بخون .............حتي يكبار خيلي عجيب امتحانم كرد .........يكم خجالت ميكشم بگم
    نسترن ميدوني چيه؟.................آخه اون يكبار شكست عشقي داشته ........ همش بهم ميگفت تو مثل اون نامرد نباشي ها

    ببين الان من چكار كنم.............. برم ساري پيشش؟

    ولي اون فريب نداده .............. پيام هاي اولي رو پاك كردم .......... اولش اون ميخواست بهم پيشنهاد بده اما نميتونست ( از حرفاش ميفهميدم عاشقم شده) ......... همون روزهاي اول از صبح تا شب توي اينترنت بود منتظر من
    آبجي................ خواهر گرامي...........چرا هيچي نميگي ؟
    آبجي چرا هيچي نميگي........بگو مردم از استرس
    البته يك چند شب قبل از اينكه جدا بشه يك اسمس داد بهم اينجوري :

    پوري تو منو بدجور درگير خودت كردي
    ديگه باور كردم عزيزم ( منظورش اين بود كه باورش شده من عاشقش هستم)
    البته چندين بار بهم گفته بود كه : پوري مراقب باش من زياد امتحانت ميكنم....البته چند بار امتحان كرد سر بلند اومدم بيرون
    البته نسترن ما كلي از پيام ها رو پاك كرديم....... بيشترش رو اينا يك تعدادي از پيام هاست
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا