حسین جان
راضیش کن از خر شیطون بیاد پایین.
راضیش کن از خر شیطون بیاد پایین.
-
منکه اگه اینطور تنهامون بزاره نمیبخشمش
حسین جان سلام
این نیلگون چش شده
منکه خیلی نگران شدم
بابا من خونه ی مادربزرگم هستم..
خوش بگذره داداشی!!
حتما عزیزم...
مواظب خوتت باش!!! (گل )
رفتم حموم..خوب نشد..
آخه ماهیچه و عضلاتم درد نمیکنه فقط استخوون درد دارم..خیلی درد بدیه!!!!!!!!!!
کتابای آنتونی رتبینز و پیدا کردی؟!!؟
پاهام افتضاح درد میکنن...هیچ بهبودی نداشتم...از دیشب دارم از درد میمیرم..دو تا بروفن خوردم اما تا اثرش میره استخوون درده دوباره شروع میشه!!
تازه ن اهارم نخوردم اصلا اشتها نداشتم!!!
فیلم نگه داره سال دیگه هم ببینی...
میخوام فیلم ببینم حال ندارم..فیلم مکس پین و دیدی!؟
حتما...
نه متولد 67 م...ترم 5 ام...
خیلی دوس دارم درس بخونم اما وخ نمیشه!!!
امروز که همش ولو بودم رو تخت..مثه این فلج ها!!!!
پس از صبح چیکا میکردی؟؟!؟!
الله واعلم!!
بله..ایشالله ..یکی باید پیدا شه جلوی زر های شیرین منو بگیره!!!!
میدونی من کلا از بچه زر زرو خوشم نمیاد...
اعتصاب که...باید همین کارو کنم گویا...
تو دیگه چی کا میکنی.؟؟؟درسم خوندی امروز؟
خدا نکشتت..اما واقعا کار من در حد یکم زر زدن نبوده..کلا کشفم کردن که چقد میتونم استعداد داشته باشم...
خداییش تا الان 3 بار از سفره ای که چیدم فامیلا عکس گرفتن..عکس و پیدا کنم برات میزارم...
خیلی جالبه که بدونی انواع سالاد و دسر خودم درست میکنم ..
زر زدم شیرین شدم الان!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!حسین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
هر چی فکرش و بکنی...
من ورودیه بهمنم...اون 6 ماه کلی آشپزی کردم براشون..انقد خوش گذشته بود بهشون...هر روز ناهار با دسر سرو می شد...
همیشه از اون دوران به عنوان بهترین خاطراتشون یاد میشه!!!
هر چی فک کنی بلدم..
غذاهای سنتی با کلی غذای جدید!
اصلا استعداد نداره تو این یه مورد!!!وضعش افتضاحه!!!!!به خدا توی آشپزخونه یه طوری رفتار میکنه انگار تو این خونه زندگی نمیکنه!!!
به نظرت چیکا کنیم مهمون نیاد..
خوش به حال تو.کلا هیچ حرکتی از خودت نشون نمیدی!!!
اونام کمک میکنن..اما من نمیدونم چرا اما دلسوز ترم!!!!میگم آدم بدبختی از در و دیوار براش نازل میشه نگو نه!!!
میثم فقط میتونه بره خرید تو کار خونه کمک نمیکنه..
مونا هم پذیرایی از مهمونا باهاشه...
من و مامن کارای غذا و سالاد و اینارو میکنیم..
اینم دردیه آشپزیت خوب باشه!!!
به خدااااااااااااا....همش هی بزار بردار...حالا مامان منم حساس..بعد اینکه هرکی میره باید جارو بزنه..خب آدم دلش میسوزه..عذاب وجدان میگیره کمک نکنه!!!!
اعصاب نمیزارن واسه آدم که..
نه واقعا امشبم باید بیاین دوباهر..ما که کل هفته پیش با هم بودیم آخه!!!یکی نیس اینارو بگه بهشون!!!
فک نمیکردم اینطوری بشم که.امروز اصلا از جام تکون نخوردم..به مامن گفتم خاله اینا اومدن میگی من با دوستام رفتیم فشم...به خدا انقدر درد میکنه نمیتونم راه برم..
برفن خوردم!!!
یعنی همین یوزر و پس و به میثم هم بدم میتونه باهاش کار کنه..چه باحاله!!!
اصلا ذات عید دیدنی خیلی کاره بیخودیه...
فک کنم همه 29 خونه ما آوار بودن حالا چه معنی داره امشب شام دوباره خونه ما بمونن آخه!!!!
من چه گناهی به درگاه خدا مرتکب شدم ...نمیدونم والا
خیلی کار بیخودیه..این به اصطلاح دید و بازدید...
دیروز تو کوه خیلی بدنم سرد و گرم شد..استخوون درد گرفتم..
اگه بخوام از این ف ی ل ت ر ش ک ن به داداشم بدم باید چی کا کنم خب؟!؟!؟
قاعدتا هر دومون از یه یوزر و پس که نمیتونیم استفاده کنیم!!
خسته نباشی دلاور...
منم اصلا حوصله مهمون ندارمم..
ببینم چطوری پس و عوض میکنی؟
مگه نمیری پیش مهمونا؟؟!؟؟!
اووهوم..دختر خاله ام اینا + دختر دایی هام..
خودمون هیش جا نرفتیم که!!!!حوصله ام سریده..
راستی وی پی ان دیگه کار نمیکنه..میگه پسم اشتبه!!
بازم دستشون درد نکنه درکت کردن!!!!!!
بله..اینا هر وخ یادشون بیافته بق مارو قط میکنن..
البته..برق منطقه نرفته بود..فیوز پریده بوده!!
دلم برات تنگ شده بود خب!!!!!!
برا شی قطع بود؟؟!
میزنگیدی پشتیبانی حالشونو میگرفتی!!
دیشب برقامون رفت!!
برو بابا..
معلومه کجایی....
کجایی آخه!؟!؟
ما دلمان تنگولیده..کجا تشریف دارین پس!؟!؟!
کجایی؟؟
shab khosh....
بازم مرسی ,حسین .
دادا من کم کم برم ...
فعلا
سلام حسین ,خوبی؟
بابا ای ول کارت درسته :دی چقدر عکس جدیدیه ,آدم حظ می کنه , ماشالله به این همه نو آوری و ابتکار عمل:دی -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...