helya.azad
پسندها
312

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • راستش دیگه حوصله اینجارو ندارم تالار صنایع که کلا نمیام اینجام فقط به خاطر دوستای گلی مث خودت میام :w36:
    سلام بر عزیز دلم هیلی جون اره چند دقیقه ای هستم خوبی دلم برات تنگ شده بود:cry:
    آره گلم یه ماهی میشه ولی روزا که فاطمه رو نگه میدارم دیگه خسته میشم نمیتونم اونطور که باید بخونم..
    ولی ایشاللا برنامه ریزی میکنم از این به بعد بیشتر بخونم..
    میخوام شادابیمو برگردونم البته سخته...
    خدا همشونو سربلند کنه..از نظر من همشون برنده بودن..
    دلم نمیومد پاشم بیام خونه!! نمیدونم لبنانیو دیدی یا نه! ولی از نظر من صوتش عالی عالی بود..
    ذوقم برا حفظ بیشتر شده ایشاللا با جدیت بیشتری ادامه میدم..
    سلام هلیا جان
    خوبی؟ چه خبرا؟
    ممنونم شعرت خیلی خیلی خوشکل بود:gol:
    اوضاع ما اینطوری شده....... یه روز هستیم ده روز نیستیم......
    به هر حال شرمنده خیلی کم میرسم بیام . امروز هم اومدم دانشگاه. کلاسامون شروع شده
    باز هم خیلی خیلییییییی ممنون به یادم بودی:heart::heart::heart:
    شايدم حق با توباشه اين همه ديديم چي شد بزار چند بارم نبينيم.
    4ساحاتدی بو یخی منی سریب
    قرار بود بیاد مثلا:razz:واسه اون اومده بودم(به عبارتی شما کشکی:biggrin:)
    من میروم تا بمانی سوزان سوزان
    بومهدیه گونده بوردا سفهلرا بویون معلوم دری نیه اوتوروب بیزی رصد الیر گلمیر گاباخا:cool:
    گئجن خیر
    به همه ی اهل ده بالا پایین سلام برسون;)
    راستی ببخشید یادم رفت حال شما را بپرسم:دیییییییی
    خوبی؟ خوش میگذره؟
    چه خبر؟:دییییییی
    بي خيال .بدي اين باشكاه اينه كه بچها طرفه روبروشو نميبينن.
    سلام
    مرسی. والله حتما میدونی که شبانه قبول شدم. فعلا به ما گفتن خوابگاه نمیدیم تا 1 مهر. یعنی اول به بچه های کارشناسی میخوان خوابگاه بدن و بعدش اگه جای خالی موند که نیست به ما خوابگاه میخوان بدن. از وضعیت اجارههای تهرانم که حتما مطلعی. یه خونه 50 متری تو یه جای نه چندان خوب شهر میگن 4 میلیون پیش ماهی 400 اجاره
    از همین هفته که گذشت کلاسامون شروع شده و از شنبه تا 3شنبه کلاسم بعدش برمیگردم ولایت خودمون
    اینه که نه بابل هستم نه تهران. در رفت و آمدم
    اون که بدبخت دو عالم شده ول کن بیچاره رو با خاله قزیش:biggrin:
    از كي ؟اميدوار به چي؟كميدوني من يه دست دختر داشتم خيلي زيبا بود تويه مموني ديدمش اما روم نشد اونجا بهش شماره بدم (از بس اقام(فرصت پيش نيومد))انقدر م كلاس ميزاشت كه نگو بيرون ديدم بلاخره بهش شماره دادم بعدن كه حسابي باهم اشنا شديم بهش گفتم چرا اونشب انقد كلاس ميزاشتي اون درجوابه من گفت منم همين فكرو در موردتو ميكردم شايد مشكله ما اينه كه قدرت ابراز نياز وخواستمونو نداريم ما نياز دارم به جنس مخالف اما نميدونيم چه طوري خواستمونو بيان كنيم.
    بیچاره الان میگه با چه دیوونه هایی دوستم من:biggrin:
    حیف که شنبه نمی بینمت والا حالتو میپرسیدم:neutral:
    صابونم خودتی:razz:
    هم چنین روباه:razz:
    من خرس مهربونمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم:redface:
    برو از ملت یاد بگیر بدون اجازه من اب نمی خورن:biggrin:چه برسه به شیرینیای شما(چی بود خرابای رولت:) )
    اخ گفتي تبريز چندتا هم خدمتي دارم انقدر بهشون سر نزدم باهام قهر كردن خيلي دوست دارم بيام اما كار نميزاره.
    نخیر برادر بزرگه همیشه حرص این کوچولوهارو میخوره، من میخوام کوچولوه باشم:razz:
    هرچند من همیشه خدا حرص شمارو می خورم ،مخصوصا این مهدیه:biggrin:
    من نقش خرس مهربونم مگه یادت رفته:wallbash:
    منم از اون موقعي كه رفتم تو اين دانشگامون همه دخترا دانشگاه شكر خدا دارن شوهر ميكنن.
    اله اونی دنه:w15:
    برگشتم بهش شیرینی تعارف کنم تا اون لحظه ندیده بودم صورتشو یهو برگشت دیدم سفید کرده
    آقا مارو میگی به زور خودمو نگه داشته بودم نخندم:biggrin:
    منم تازه گیا نقش بادیگارد دوستان جوان رو به خوبی ایفا میکنم یه نقشم به من بده:w02:
    تو امروز زودتر رفته بودی سوتی بامزه ای نیافتی؟:D
    راستی تولد چطور بود؟ها حالا دیگه میری پارک بی من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:razz:گشت ارشاد نگرفتتون؟:eek:
    نه بابا واقعييت داره اخريش زن يه مهندس شد تو تهران پسره برج سازه.هرچي دوست داري كه سن ازدواج شون گذشته معرفي كن شايد فرجي شد شوهر كردن.
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا