وقتی که شب میشه ماه تو آسمون پیدا میشه
پای سایه های لرزون روی جاده وا میشه
من و دل با همدیگه تو خونه تنها میشیم
رقص اسمت مث هر شب رو لبام برپا میشه
فریبا...فریبا...دلمو رها کن فریبا
یادت میاد کنارم می نشستی
دیگه از زندگی چیزی نمیخواستی
ولی از اون روزا خیلی گذشته
حالا من موندم و یه دل شکسته
ولی از اون روزا خیلی گذشته
حالا من موندم و یک دل خسته
فریبا...فریبا...دلمو رها کن فریبا
به دل میگم که دلدار مهربونه
همین روزاست که برمیگرده خونه
ولی وعده دیگه فایده نداره
بی تو این زندگی رنگی نداره
فریبا...فریبا...دلمو رها کن فریبا
وقتی که خورشید شب از آسمون جدا میشه
ردپای ستاره ها از نور آفتاب پر میشه
این دل بیتاب عاشق تو سینه به من میگه
یاد تو فریبا هرگز فراموش نمیشه
فریبا...فریبا...دلمو رها کن فریبا
