من از دلواپسی های غریب زندگی دلواپسی دارم
و کس باور نمی دارد که من تنهاترین تنهای این تنهاترین شهرم
تنم بوی علفهای غروب جمعه را دارد
دلم می خواهد از تنهاترین شهر خدا یک قصه بنویسم
و یا یک تابلوی ساده.....
که قسمت را در آن آبی کنم حرف دلم را سبز
و این نقاشی دنیای تنهایی
بماند یادگارخستگی هایم
و می دانم که هر چشمی نخواهد دید
شهر رنگی من را
روز میلاد مقدس ترین نجیبترین باتقواترین مهربانترین باگذشت ترین نورانی ترین وفادارترین شیرمرد عالم هستی ، به تک تک مردان که شباهتی به آن نور الهی ندارند چه ارتباطی داره که هدیه هم میخوان !؟:d
روزت مبارك :gol::smile:
اينم كادو ----> dance with my father
سلام برآقا حمید بزرگوار
دوست بسیار خوب
خوب هستید؟
خوشحال میشم و باعث افتخار است دوست خوبی مثل شما یه تصویری در ایت تاپیک بذاره و همراهی کنه منو
http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/377138-تابلوی-نقاشی-بچه-های-باشگاه-مهندسان?p=5089076#post5089076