به تنهايي خود مي گريم
به نداشتن يار مي گريم
به بي همنفسي مي گريم
به ناله هاي خود مي گريم
و به کساني که يار
لباس من شوند مي گريم
و گريه مي کنم
شايد اشک پر کند تنهايي
مرا......
شايد غم ياري کند
و پر کند سينه مرا
و شايد فروزندگي غم
از ياد برد
بي کسي مرا
که همگان نه خواهان منند
که خواهان خنده و لباس
وشادي منند
وليکن شايد هيچ کس نيست
پر کند من مرا........
تنها فروزنده من
تنهايي و سکوت است
که چون سايه اي شوم
تنهايي سياهي و سکوت
بر من هديه مي کند
آري هيچ کس نيست
پر کند من مرا...........
و من همچنان
چشم به ياري اشکم
که شايد او همرزم تنهايي
من شود شايد....