hamedinia_m51
پسندها
3,261

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • باز كن پنجره را
    تو اگر بازكني پنجره را
    من نشان خواهم داد
    به تو زيبايي را
    بگذاز از زيور و آراستگي
    من تو را با خود تا خانه ي خود خواهم برد
    كه در آن شكوت پيراستگي
    چه صفايي دارد
    آري از سادگيش
    چون تراويدن مهتاب به شب
    مهر از آن مي بارد


    چقدر زود دلم براي خودم تنگ مي شود ...

    دلم مي گيرد و براي خودم با تمام وجودم مي گريم !

    خودم که به خود مي آيم خودي نمي بينم ...

    خودم را به خداي خود مي بخشم ...

    سبک مي شوم... سبک و سبک تر و به اوج خود مي رسم ...

    باز ...

    دلم براي خودم تنگ مي شود !

    کمي که با خود سخن مي گويم خودم را در بي خودي هاي عالم مي بينم ...

    و خود را در ميان در يايي از خود ها مي يابم ...

    و حال با خود مي گويم ...

    بد نيست کمي با خود خلوت کنيم و بنگريم که دنيا بي خود است !

    و جهاني ديگر در پيش است ...!
    ...چشمانم را به ناگاه باز کردم و رویایم به پایان رسید. !

    من اینجا بودم در زمین ...

    باز آزاد بودم ...

    باز به سان ابر سفید خوشبختی بودم که اینک آرزویی کوچک در سینه داشت ...

    و قلبی که مالامال از زیباییها بود ...

    و تصوری که از پاکی آسمانها در سینه داشت ...

    و چشمانی که از تیرگی آنچه می دید می ترسید !

    من به سان ابر سفید خوشبختی بودم اما ...

    اندوه سیاهی زمین

    اندوه تیرگی آسمان

    و اندوه قلبهای غمگین

    بر دلم فشرده می شد ...

    چشمانم را باز و بسته کردم حقیقت داشت !

    من اینجا بودم ...

    در زمین ...!
    چشمانم را بسته بودم و دستانم را در امتداد افق باز کرده بودم ...

    من خود را و هر آنچه تعلق را در باد رها کرده بودم ...

    آزاد بودم ...

    اینجا زمین نبود !

    اینجا از دروغ زمین فرسنگها فاصله داشت ...

    اینجا بی کران بی کرانها بود ...

    اینجا حقیقت موج می زد ...

    اینجا دلها به سوی او پرواز می کرد ...

    اینجا آسمان بود !

    و من چشمانم را بر هر آنچه پریشانم می کرد بسته بودم ...

    من شیشه محبت آسمانها را شکسته بودم ...

    من در دریای محبت آسمانها بر زورقی نشسته بودم ...

    با هر نفسم پاکی روانه قلبم می شد و قلبم سرشار از زیبایی ها بود ...

    آخر اندوه قلبم جارو شده بود !

    من آزاد بودم ...

    من تعلق ها را جا گذاشته بودم و بر این فراموشی لبخند می زدم ...

    اینجا دیگر زمین نبود ...

    اینجا صدای خدا بیشتر به گوش می رسید ...

    اینجا آخر به خدا نزدیکتر بود ...

    و من به سان ابر سفیدی بودم که به آرزویش رسیده بود ...

    اما حیف ...
    پر خاطره ترين آهنگ برام همين آهنگ تقدير شادمهر هستش...........

    مرسي عزيزم
    سلام خوشحال میشم یه سری اینجا بزنی و نظرتو بدی
    بهترين آواتار را چه كسي دارد ؟ ( سري 3 ) :d


    وقت من کم است ...

    اگر انسانم

    و از من انتظار کشف رازهای نهان می رود !

    اگر انسانم

    و زیستنم در رسیدن به کمالم نهفته است ...

    وقت من کم است ...

    برای دیدن و شنیدن و اندوختن !

    اگر قرار بر، پرستیدن خدایی ست

    که به ایمانش رسیده باشم ...!


    آنا
    نقاشي كه برام گذاشتين فوق العاده بود عزيزم ...

    ممنون بابت عكسا و متناي قشنگي كه برام ميذارين:gol:


    در آستانه تو

    روسپيان مادران فردايند ...

    و مورچگان کاشفان حقيقي قاره هاي فردا !

    در شهريوری ترين نگاهت

    دوزخ معناي کوچک لبخند را زمزمه مي کند ...

    در درگاه تو

    من از کدام اهريمن سخن مي گويم

    هنگامي که کلامت همه عشق است ...

    تا پايان سرودی نمانده است ...

    خدا مي آيد ...

    همين ...!
    سلام
    واقعا ممنونم
    مخصوصا عکس آخری خیلی قشنگه
    کاش الان اونجا بودم
    گالری نقاشی باشگاه
    آثار جالب دامین هیرست
    مقالات هنری
    آموزش مبانی هنرهای تجسمی
    mer30
    mer3
    mer30
    cheghd khoshgel bodan
    bazam mer30
    be rohiya2n mikhore ba golo giyah saro kar dashte bashin
    خواهش میکنم میخواین من فونتم و عوض کنم؟
    نه اتفاقا باعث افتخاره بندست
    فقط حس کردم از سر دل سوزی.......
    من اینو نگفتم که واسم درخواسته دوستی بدید فقط واستون ابراز خوشحالی کردم...
    ولی مرسی
    آخه من فقط یه دوست داشتم اونم اخراجی موقت شد
    خوب خیلی فرق میکنه یه دختر زیر بارون با یه پشر زیر بارون فرقی نداره؟
    دختره زیر بارون یعنی تنهائی
    ولی پسر زیر بارون یعنی چی؟
    شب بخیر.......
    تشکر دوست عزیز بابت پیام زیباتون:gol:
    ببخشید
    اسم این عکس دختری در بارانه حالا این آدم تو عکس شما دختره یا پسر؟
    ببخشید اون وقت خودتون m or f?
    سلام
    چه جالب عکس اواتار منو شما شبیه همه فقط از من رنگش پریده
    سلام بر عزیز دلم
    شب بخیر
    عزیز ممنونم خیلی زیبا بودند
    لطف کردید
    خوب هستید؟
    شاد و موفق باشید
    ممنونم
    لطف کردین
    مطمئنم که خدا دعای شما رو قبول میکنه
    ممنون


    از ميان طوفان

    بي نام خواندمش !

    و همين كه از امواج رها شد‌‌

    در ساحل خاموشي نشست

    و سرش از كهكشان

    تا خاك

    خم شد ...

    آن گاه صداي خدا را شنيدم

    گفتم : " آشنايي بس نيست؟"

    گفت : " مرا درياب!"

    و دانستم كه دريافتن او

    گم شدن من است ...

    و بي پروا گم شدم ...

    و خدا

    در خلسه تسليم

    لبخندي شيرين زد ...!


    در جاده های فراموشی ماندم !

    من نیز فراموش خواهم شد ...

    همانند دیگر کسانی که

    در این کوچه فراموش شدند ...

    از فراموش شدن می هراسیدم که گرفتارش شدم !

    اگر روزی فراموش شدی

    هیچ مترس !

    ما همه فراموش شدگانیم ...

    تنها اوست که ما را فراموش نمی کند ...

    ولی ما او را نيز از یاد بردیم ...!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا