F
پسندها
0

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • دقیقه ای ازوقت خود را بگیر و بگو:
    سبحان الله
    والحمدلله
    ولااله إلاالله والله أکبر
    سبحان الله وبحمده
    سبحان الله العظیم
    سپس برای چندنفر بفرست
    تعداد زیادی به ذکر الله مشغول میشوند و چقدر اجر برای شماحاصل میشود
    “ألابذکرالله تطمئن القلوب”
    التماس دعا
    سلام دوست عزیز خوبی خیلی وقت بود نیامده بودم دلم برای نوشته هات تنگ شده بود
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/397345-زندگی-نامه-ی-دختران-۸-ترمه-دانشگاهی
    سلام دوست عزیز تایپیکتو تو خط خطی خوندم جالب بود ولی من چیزی واسه گفتن نداشتم:redface: ..موفق باشی;)
    سلام دوست عزيز
    از آشناييت خوشحال شدم....
    اميدوارم دوستان خوبي براي هم باشيم
    سلام
    خوبی ؟؟؟؟؟
    ببخشید واقعا شرمنده!!!!!!!!!!!!!
    شعرت خوشگله ولی تو پیجم ندیدمش
    اگه میتونی کاملشو بزار منون میشم
    زخمای رو دلم یکی دو تا نیست واسه زخم تازه دیگه جایی نیست
    داشتم فراموش میکردم دیگه تو رو...
    تو رو خدا برو...
    این دل دیگه مال تو نیست دنبالش نیا مال تو نیست
    از همون راهی که اومدی برگرد این دل دیگه مال تو نیست
    میدانم بر نمیگردی...خداحافظ...شاید برای همیشه...تا ان روزی که دلم به گرمای اغوش کفن راضی شوددددد
    در زمستان رفتنت با دستانی که هر از چند گاهی هوس (هاااا) میکنند پرتقالی پوست خواهم کرد با طعم تـــــــــــــــــــــــــــــــــــو
    من باطری گوشیم تموم شد اما هنوزم پشت خطیت میفتم...عوضی
    عوضیه مزخرف تو که هر چی گفتی من قبول کردم دیگه چی میخوای لعنتی.بسه دیگه...چرا کشش میدی بسه تو رو خدا اه
    رفتنی میره یه روزی کاش از اول میدونستم...کاش نمیشدم خرابت کاش میشد...کاش میتونستم...
    بی خداحافظ بی خبر رفتیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    دلم یه داداش میخواد که وقتی مامانم باهام بیرون نمیاد بگه بلند شو با هم بریم فندق من...
    دلم یه داداش میخواد که وقتی ناراحتم بگه: درست میشه.بلند شو بریم یه هوایی بخوریم حالت جا میاد...
    دلم یه داداش میخواد که بریم خرید بعدش بریم پیتزا بزنیم...تو اون fast food جدیده...هیزم...
    دلم یه داداش میخواد که...
    خیلی دلم یه داداش میخواد...
    به گذشته ها عجیب گره خورده ام. گره ای کور. مثل خاطره ان عصر بارانی که من بودم اما او نبود...یعنی نیامد...بعد پشت چراغ قرمز دیدمش با زنی دیگر...
    بعد از ان دیگر باران خوشحالم نمیکند...و تمام چراغهای زندگیم قرمز اند و من هیچگاه سبز شدن را تجربه نکردم...
    ابی هم خوب است فقط مرا یاد چشمان او میاندازد وگرنه مگر میشود دریا ابی نباشد........
    دستم را میگیری و عاشقانه نگاهم میکنی...زیر گوشم زمزمه میکنی:
    عزیزکم من فقط با تو خوشبخت میشم...
    .
    .
    .
    .
    هههه...باز خیالاتی شدم من...
    مرسی ولی این اخری خیلی با حاله همیشه به من میگن بذار بچه دار بشی میدونیم چی یادش بدیم
    لذتی که در یاد دادن فحش به بچه های سه چهار ساله هست در تدریس فیزیک اتمی نیست...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا