الان میرم میخورم..یبار توو کارگاه نشسته بود.رفیق مام کار میکرد..پارسال بود..این رو صندلی نشسته خوابش هی میبرد منم داشتم فیلم میگرفتم..هنوز فیلمش هس..با کیفیت تووپ...این رفیقم از کرمش هی صدا در میورد هی اقام از خواب میپرید اینکارو انقد ادامه داد که یهو با یه اهن زد به سنگ صدای بلندی درومد ایندفه بد از خواب پرید روشم چرت کرد به لهجه ی غلیظ خودش گف...moowa makon dega