خاک به سرم.
از این حرفای ناموسی نزن تو انظار عمومی
اووخ یکی دلش ,ی شووری دسته گلی مث من میخواد...
اووخ مجبورم هم تو رو بسونم هم اونو.
اووخ تو میتونی با هوو بسازی؟
اگه آره که میخوامت...
اگرم نه..که ی ذره کمتره میخامت دختر
تنها تویی، تنها تویی در خلوت تنهاییم...
تنها تو میخواهی مرا با این همه رسواییم
ای یار بی همتای من سرمایه سودای من
گر بی تو مانم وای من ..وای از دل سودایی ام...
چو شب به راه تو ماندم که ماه من باشی
چراغ خلوت این عاشق کهن باشی
به سان سبزه پریشان سرگذشت شبم
نیامدی تو که مهتاب این چمن باشی
تو یار خواجه نگشتی به صد هنر، هیهات
که بر مراد دل بی قرار من باشی