fateme_003
ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره
-
ببخش فاطمه مجبور شدم برم.....
يكي ديگه از بچه هاي باشگاه....
و مامانم...
از امروز صبح كه پاشده سرما خورده....
نه يه كاري كردين شماها...به من نميگين...:دياااا....تو هم سرما خوردي؟؟؟؟
چه جالب....امروز سومين نفري هستي كه دارم ميبينم سرماخورده......
چجورياست اين؟؟؟گفتما اين فاطمه ساعت 11 چجوري از خواب پا شده......نگو نشده
منم گيج كردي بچه جان....:ديچرا حرف تو دهنم ميذاري...من كجا گفتم خبرا را نپرسيدي؟؟
هان....؟؟
نفهميدم چي گفتي....:دي
اول بگو ببينم...داي نه خبر يعني چي؟؟؟آفرين...داري ياد ميگيريا.....
اما زود گفتي داي نه خبر....بذا برسم خبرا را بگم بعد بگو ديگه چه خبر....:دي
.......نجورسن؟؟؟
نجورسن يعني چطوري.....:دي
منم باید برم آجی . فعلا .
عجب . از همون اول میگن .
همشون ؟؟؟؟؟؟؟
. فکر کنم میترسه پسره تو زرد از آب در بیاد .
. من فکر می کنم یکی اومده خواستگاریش داره فکر می کنه جواب مثبت بده یا منفی .
اوکی . خوب آخرش هم نفهمیدم این داره به چی فکر میکنه ؟؟؟
چقدر زود برگشتی ؟؟؟
مرسی اجی .
نه دیگه اینقدر
بای
بابا شوخیدم خواستم فقط یه چی گفته باشم امیدوارم ناراحت نشده باشی
میبینمت
خوش باشی
فعلنی بابای
هیچی باو دیگه سوژه رو دادی
چی شد ترسیدی
چرا اخه سوژه دستم میدی
اهان که اونطور
غصه نخور مگه تو نداری؟
جدی؟پ خوش به حال سیستمت
ااا جد میگی؟؟؟ سیستم چیه تنت سالم باشه -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
