*FARZAN*
پسندها
4,329

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • حالا معنیش زیاد جالب نیست یه موقع استفاده نکنی، شکلک پشیمونی
    خب بعضی از این فولکلور ها با تموم شدن عمر فیلم فارسی - قبل انقلاب - بدست فراموشی سپرده شدن. چن تایی هنو بین مردم رد و بدل میشه، چن تایی هم بین صفحه های داستانی هستن.
    بی دلیل نیست
    خب هروقت حرف از دلیل می یاد تسلیمم
    دلیل های منطقی
    چراغای روشن مجهولات هستن
    اما دلایل هم یه روز باید بلز بشه
    خب خیلی هم قابل احترامه نظرتون
    ولی حرف نگفته که ادم از داخل خورد می کنه
    باید گفت
    نگفتن مساوی با بیشتر درد کشیدن یا بی دلیل . بی خودی درد کشیدن
    خب خدارو شکر امشب مفید بودم.
    فولکلور خوبیش اینه که جایی نمینویسن سینه به سینه منتقل میشه، یعنی این و تا حالا نشنیده بودین؟
    می پسندین؟
    وقتی همه چی تموم میشه
    و فرصت ها میرن
    چه جوری می پسندین؟
    شاید...
    خب اول اینکه ببخشید، از زبونم در رفت (شکلک خجالت ) میگن اون قدیما دوره جاهلی و دسمال یزدی کلاه شاپوها رسم بوده وقتی میگفتن دیر شده - مثلا ساعت دو نصف شب - بریم خونه، نوچه ها جواب میدادن اوستا هنو سر شب لاتاس، یعنی هنو زوده بریم خونه.بازم شکلک خجالت+:redface:
    خب اصل کار همی هاس دیگه همین ها خیلی سخته
    همین راه حل پیدا کردن و عملیش کردن
    ------------------------------------------------------------
    بزارین فاز عوض کنیم
    این رو یهویی نوشتم
    ------------
    همیشه
    دیر متوجه می شویم
    که چقدر نگفته ها یمان بیشتر از گفته هایمان است
    نگفته هایی که اگر باز می شد
    شاید
    مسیر پیاده رو های زندگی امان تغییر می کرد
    و چه سخت است
    هنگامیکه بین دیدن و گفتن هول میشوی
    و زبانت بند می اید
    با تمام حرفایی که در سینه ات برای گفتن اماده کرده ایی
    زبانت بند می اید
    و می مانی
    مات و مبهوت
    و حیران
    همیشه چقدر دیر متوجه می شویم
    که
    چقدر حرف های زیادی را نگفته ایم
    جقدر دیر
    چقدررر دیررر
    خواهش میکنم، راحت باشید.فقط امیدوارم اون اتفاق خیر باشه.
    صبح؟ تازه سر شب ل... س که.:smile: البته بلانسبت مهندسین گرامی!
    ممنون:gol:
    مث قضاوت های بی جایی که می کنیم
    ایراد ها و گلایه ها ی بسیاری که باب شده
    مث تمسخر کردن هامون
    حسد هامون
    مث خودخواهی هامون
    مث بی انصافی هامون
    مث دلشکستن هامون
    مث هوا پرستی و عصبانیت ه امون
    مث
    مث
    مث
    .
    .
    .
    خیلی هست ایم مثه ها
    که دشمن وجود ما هستن
    که خیلی سخته شکست دادنشون
    سلام
    مرسی من خوبم، شما خوبی؟ خوشی؟
    خواهش میکنم، پیش میاد.
    کپی پیست شعر قابلی نداشت، ولی شعر بخصوص شاعرش خیلی عزیزه برام و قابل.
    ممنون از شعر شاملو.
    یه استادی بهم می گفتن
    واقع بین خوش بین باش
    بله باید مواظب بود
    اما بیشتر از همه اول باید مواظب خودمون و کلک هایی که خودمون به خودمون میزنیم باشیم
    دشمنای بیرون راحتر شکست می خورن
    اما دشمن درون یا اسمش هرچی دیگه بزاریم شکست دادنش سخت تره
    خیلی سخته خیلیییییی
    خواهش می کنم
    دید مثبت خیلی قشنگههههههههههه
    من باید مثبت تر بشه دیدم
    اگر
    گوشی باشد
    که صدایم رابفمد
    می خواهم برایش
    برایش از سطح سیمانی مغزها بگویم
    برایش ازخودم
    از تمام سپرده های سوخته ام می گویم تا کمی بخندیم
    اگر
    گوشی باشد
    که صدایم رابفهمد
    برایش از توان زبان ادمها می گویم
    که چقدر توانشان در کلمات سرد و تصویر سازی درد بالا رفته
    از مغز خودم می گویم از قلبم که انچنان نازک شده
    که طاقت شنیدن هیچ مرثیه ایی ندارد
    نمی دانم دلم کوچک شده یا صبرم به پایان رسیده
    و می گویم
    که از سکوتم و گاهی از سخنم دربرابر مرثیه ها چه خیالبافی هایی که نکردند
    و اینها را برای گوش می گویم تا با هم به من بخندیم
    به گوش می گویم
    فرشته ی نگهبان اسمان را صدا بزند
    و برایم صندلی رزرو کند
    تا وقتی خوابم برد سوار صندلی شوم
    و به اسمان بروم تا دیگر چشمان را باز نکنم
    و تنها در سفر باشم
    بروم
    هنوز در خودم گم هستم
    از این شهرر فراری و از ادمهایش گریزان
    نه اینکه انسانهای شهر را دوست نداشته باشم
    نه
    هرگز اینگونه نیست
    تنها نمی دانم چرا
    تاب و توان بودن از من گرفته شده
    نمی دانم دلم بهانه اش چیست
    کاش بی قرار کسی بود
    کاش بی قرار چیزی بود
    حداقل اگر اینگونه بود می فهمیدمش
    و درمانش می کردم
    که بعید می دانم درد اش این باشد
    هرگز نا امید نبودم و نمی شوم
    هرگاه آه و حسرت روزگا جرات چیره شدن بر من را به خودش می داد
    غرورم را پیش می اوردم و می ایستادم تا خودش شرم کند و برود
    اما اینبار
    از ندانستن این بی قراری به حسرت افتاده ام
    انگار سینه ام تنگ است
    انگار بغضی درون گلویم گیر کرده
    عقلم مضطر شده
    احساسم خسته
    و جانم فریاد میزند
    با وجود این همه زیبایی در اطرافم
    اما حیرانم و سر در گریبان
    چرا هیچ چیز نمی تواند پاسخ این مجهول این بقراری را بدهد
    از درهای اسمان از رگ های برگ ها از سکوت کوهها از
    همه و همه تمنا می کنم
    جوابی بذهند
    تا بدانم
    تا ارام یابم
    شکر خدای مهربوووونم
    شما خوبین؟
    فهمیدم
    بخاطر دردی که شعرش داره غمگینم
    که معنای محبت رو سخت می فهمیم
    و سخت می پذیریم
    که برای محبت کردن باید دام بزاریم
    نگران ِ آسمان ِ اخم‌ کرده‌ی بی کبوتر نباش
    فردا حتما باران خواهد آمد...
    سید علی صالحی

    ممنون از مشاعره و گپی که زدیم.
    شب خوش و التماس دعا.:gol:
    خب چون از عکسا نتونستین منظور من بگیرین،و حسی که مورد نظرم بود و بگیرین فکر نکنم نمره قبولی که ایشون میتونست نیمه گم شده باشه رو من بگیرم.
    خب من پا پتی کجا و ناجی کجا!
    سالوادور در زبان اسپانیایی میشه ناجی. ایتالیایش میشه salvatore و انگلیسی میشه saviour
    البته هیچ نسبتی با من ندارن.
    فکر کنم چن تا تاپیک هم زده بودند، با این عکسا. حالا چی من نمره قبولی گرفتم؟ آیا؟
    آره شک ندارم که شما هم پیداش میکردید، چون سلیقه تون هم یکی هست.
    تو این لینک پست دادند، پیدا کنید پرتقال فروش را...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا