با من بگو تا کیستی؟ مهری؟ بگو... ماهی؟ بگو...
خوابی؟ خیالی؟ چیستی؟ اشکی؟ بگو... آهی؟ بگو...
راندم چو از مهرت سخن، گفتی بسوز و دم مزن
دیگر بگو از جان من، جانا چه میخواهی؟ بگو
گیرم نمیگیری دگر، زآشفتهی عشقت خبر
بر حال من گاهی نگر، با من سخن گاهی بگو
ای گل پی هر خس مرو، در خلوت هر کس مرو...