F A R Z A N E
پسندها
12,703

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/389904-دلایل-علمی-اثبات-وجود-خدا
    مهندس ایرانی
    یه روز، شهردار یکی از شهرهای دنیا !!! تصمیم میگیره یه برج زیبا تو
    شهرشون بسازه. برای این کار از سرتاسر دنیا از سه مهندس(یه مهندس چینی،
    یه مهندس آمریکایی و یه ايرانی) میخواد که بیان تا در مورد ساخت برج
    باهاشون صحبت کنه.
    مهندس چینی میگه من این برج رو برات میسازم ولی قیمتش میشه 3 میلیون دلار.
    یک میلیون هزینه کارگر و تجهیزات، 1.5 میلیون هزینه مواد اولیه و 500 هزار
    هم دستمزد خودم.
    ... ... شهردار با مهندس آمریکایی صبحت میکنه. مهندس
    آمریکایی میگه ساخت برج 5 میلیون هزینه داره؛ 2 میلیون کارگر و تجهیزات،
    دومیلیون مواد اولیه و 1 میلیون هم خودم میگیرم
    شهردار سراغ مهندس ایرانی میاد. مهندس ایرانی میگه ساخت این برج 9 میلیون
    هزینه برمیداره!
    شهردار با تعجب میپرسه، چطور ممکنه 9 میلیون هزینه داشته باشه؟ مهندس
    ایرانی میگه، 3 میلیون خودت برمیداری، 3 میلیون من برمیدارم، 3 میلیون هم
    میدیم به مهندس چینی که برج روبسازه
    ادامه ...
    در همان هنگام ، ماموران حکومتی به روستا آمدند . آنها برای ارتش به سربازهای جوان احتیاج داشتند . از این رو هرچه جوان در روستا بود را برای سربازی با خود بردند ، اما وقتی دیدند که پسر پیرمرد پایش شکسته است و نمیتواند راه برود ، از بردن او منصرف شدند .


    "خوش شانسی ؟
    بد شانسی ؟
    کسی چـــه میداند ؟"
    هر حادثه ای که در زندگی ما روی میدهد ، دو روی دارد . یک روی خوب و یک روی بد . هیچ اتفاقی خوب مطلق و یا بد مطلق نیست . بهتر است همیشه این دو را در کنار هم ببینیم .زندگی سرشار از حوادث است .

    با آرزوی شادکامی
    خواندنی : خوش شانسی ؟ بد شانسی ؟ کسی چــه میداند ؟


    یک داستان قدیمی :


    پیرمردی اسبی داشت و با آن زمینش را شخم میزد . روزی آن اسب از دست پیرمرد فرار کرد و در صحرا گم شد .





    همسایگان برای ابراز همدردی با پیرمرد ، به نزد او آمدند و گفتند : عجب بد شانسی ای آوردی .


    پیرمرد جواب داد : " بد شانسی ؟ خوش شانسی ؟ کسی چه میداند ؟"

    چندی بعد اسب پیرمرد به همراه چند اسب وحشی دیگر به خانه ی پیرمرد بازگشت . اینبار همسایگان با خوشحالی به او گفتند : " عجب خوش شانسی آوردی !"
    اما پیرمرد جواب داد : " خوش شانسی ؟ بد شانسی ؟ کسی چه میداند ؟ "

    بعد از مدتی پسر جوان پیرمرد در حالی که سعی میکرد یکی از آن اسبهای وحشی را رام کند از روی اسب به زمین خورد و پایش شکست . باز همسایگان گفتند : " عجب بد شانسی آوردی ؟ "

    و اینبار هم پیرمرد جواب داد : " بد شانسی ؟ خوش شانسی ؟ کسی چه میداند ؟ "
    یه رفیق داریم اسطوره مشکلاته، بدشانس، بدهکار، تنها، مشروط...! یعنی دیگه مشکلی نمونده که این تجربه نکرده باشه. زنگ زدم بهش، میدونید آهنگ پیشوازش چی بود؟؟ همه چی آرومه... من چقد خوشحالم...!
    در روزهای خوبتان بدانید که همین خاطرات بعدا شمارو دیوانه می کند...!!



    دلـتنــگی یـعـنــی . . .
    دقیقه به دقیقه گوشیتو چک کنی و وانمود کنی داری ساعت گوشیتو میبینی...
    دقت کردی وقتی یکی بهت میگه: «اگه یه سوال ازت بپرسم راستشو میگی؟»

    نگران می شی، یاد تمام دروغا و کارای بدی که انجام دادی میفتی
    ببخشید این همه سوال پرسیدم خواستم مطمئن شم اخه با اجازت من طرحتو تو سایت یونیمون زدم ببخشید ازت اجازه نگرفتم ینی تو ذهنم بود بت بگم ولی شد الان دیر گفتم راضی باش شرمنده
    ینی انطوری هر روز یه دور قران ختم میشه اره ینی تو کل ماه 30بار ختم میکنیم اره>؟
    سلام عزیزم میگم واسه این طرح هر روز باید 1جزء رو بخونم مثلا من که نفر سومم از جزء3شرو میکنم و فرداش 4ویکی یکی میرم جلو درسته؟
    آهان یعنی من فرداجز 22 رو بخونم پس فردا جز 23 رو همینطور ادامه بدم تا دوباره به جز 22 برسم؟
    خود را آماده سازیم برای ماهی که در آن قرآن کریم نازل شده است.
    خود را آماده سازیم برای ماهی که دهه اول آن رحمت،دهه دوم آن مغفرت و دهه سوم آن رهایی از آتش جهنم می باشد.
    خود را آماده سازیم برای ماهی که شیاطین متمرد به زنجیر کشیده می شوند.
    خود را آماده سازیم برای ماهی که در آن شب قدر که از هزار ماه بهتر است، قرار دارد.
    خود را آماده سازیم برای ماهی که دعا در آن رد نمی شود.
    خود را آماده سازیم برای ماهی که اتصال به خدا آسان تر است.
    خود را آماده سازیم برای ماهی که تمرین خودسازی و استقامت و پایداری در طول سال است.
    و خود را آماده سازیم برای ماهی که نامش " رمضان " است.
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا