تو تیمارستان یارو بدو بدو میره پیش رییس میگه:
یکی خودشو دار زده .
رییسه بدو بدو میره میبینه بله یکی خودشو دار زده یکی هم زیر پاش واستاده.
میره میگه تو چیکار میکنی .
یارو میگه هیچی بابا افتاد تو اب اویزونش کردم خشک ش
یه روز به وقت نوجونی میرسه وقت دل باختنو هم زبونی میگی به عشق اسیری اجازتو میگیری میخوای عروس بشی قشنگ ترین عروس دنیا میزاری همه ی عروسکاتو واسه ی ما
سلام دخی خوشجلمممم منو فراموش کردی؟
اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است