کتاب می خوانیم تا از نردبان زندگی بالا برویم. تا وسعت پیدا کنیم و رشد کنیم. تا به زندگی مان بعد بدهیم و باور کنیم که می توان مرزهای زمان و مکان را شکست و فراتر از تقویم ها و شناسنامه ها حرکت کرد و زیست.
کتاب می خوانیم تا در تجربه زیستن دیگران سهیم شویم، تا قلبها و چشم ها و گامهای دیگران را به امانت بگیریم، راههای نرفته را بپیماییم و چیزهای ندیده را ببینیم. جهانمان بسط می یابد و روحمان گسترده تر می شود با جادوی کلمات.
کتاب می خوانیم تا لذتی از گونه دیگر را بچشیم؛ طعم گس جاودا...نگی را.
کتاب می خوانیم زیرا کلمات خوراک انسانند. بی آن، گرسنه خواهیم ماند.
کتاب می خوانیم تا ایمن شویم زیرا کلمات پناه انسانند.
کتاب می خوانیم تا روشن شویم، زیرا کلمات چراغ انسانند. بدون کتاب چقدر کوچکیم، چقدر تاریک و چقدر تنها.
و اگر کتاب نمی خوانیم برای آن است که نفرین شده ایم، شاید دیوی در ما دمیده است و افسون اوست که نمی گذارد باور کنیم دانایی توانایی است. گمراهی را بر راه ترجیح می دهیم و آوارگی را بر قرار.
عرفان نظرآهاری