E
پسندها
1,904

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • naaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaa
    sabr kon ta begaaaaaaaaaaaaaaaam
    mn nemidunestm be oun surattttttttttt
    صب کنننننننننننننن
    باشه هر جور تو بخوای من گردنم خیلی نازکه نازکتر از مو. حرفی ندارم که
    مسی یه جوری نمیگم که دلت بیدل بشه یه جوری میگم که تا صبح خوابت نبره و به خودت نهیب بزنی که چرا باهام نیومدی و از کاتالوگ های رایگان و البته به هزینه من نگرفتی.
    راستی خوشحال بودم که امروز دیدمت
    به سلامت الان منم میام/ منظورم بیرون از نت/
    خداحافظظظظظظظظظظظظظظظظظظظظظظظظظظظظظظ
    داشتم از کیسه حضرت خلیفه می بخشیدم.
    ندارم اخه. تو حتی نمیخواستی اجازه بدی من یک کتاب هم برا خودم بخرم.
    قرمز رو دوست ندارم. مادرم میگه دلی سئور/ دیونه ها دوست دارند/ این رنگ رو.
    ولی فکر کنم خیلی بهم بیاد بذار یه امتحانی بکنم.
    من یه ده مین دیگه میرم شام بخورم. بعدش شاید برم.
    اگر رفتم اومدنی برات تعریف میکننم. چجوریا بود.
    آرزویم این است... دیدن اوج غرورت در صبح
    و رسیدن به همه رویایت...
    من دعا خواهم کرد:
    روزهایت پر نور
    شب تو مهتابی
    دل تو صادق و صاف
    رنگ باران باشد
    هاهاهاهااااااا آره بنفش برا اینکه بین مردم گم نشی خیلی خوفه
    اینجوری میتونی راحت پیدام کنی خببب
    عادلانه است ولی به شرط اینکه از موجودیه جیبم بیشتر نخری.
    بیست تومن بیشتر ندارم خداییش.
    ولی عوضش میتونی باهاش کلی کتاب جیبی و کاتالوگ رایگان بخرییییی
    آره منم الان خیلی طفلکی اونم خیلییییییییی.
    نامرد چرا واینستادیییییییییییییییی من اینجاااام آخه
    بپیچ طرف پل داوار. بعدش فلکه مادرینا. .
    صب کن من بنزین ندارم اصلااااااااااااااااااااااااااااا
    باید با خط یازده برممممم
    خسته امممممممممممممم
    من اینجااااااااااااااام منو هم ورداررررررررررررر
    یه کت و شلوار بنفش پوشیدممم واییستادم اینوررررررررررر
    وای الهه اینجوری تعریف که میکنی دلم میخواد همین امشب رو تو نمایشگاه باشم هااااا.
    پاشو تو هم بیا بریم.
    الان هر چی کتاب خوبه برمیدارن میبرن بخدا...
    آره خب شبا کمی ....
    منم تنهایی حوصله اینکاراروندارم و خسته میشم. برا همین قرار بود با برادر جان بریم. میمونه برا فرداها
    15 تا 21 بود انگاری
    اونقده بیرون نرفتم که فکر میکنم نتونم مث آدم قدم بزنم.
    در ضمن میگما روزای اول کتابای خوب زیادتره و بعدا همشون رو میقاپن خببب
    این در واقع اخر وعاقبت همه روابط نتیه که روزی به تکرار تبدیل میشه.
    انشاللا که در دنیای واقعی حالت خوب و خوش و سلامت باشه
    مهم هم اونجاست اونجاستتت
    خیلی خوبه...
    خب روز اول بوده و من فکر کردم تو شبش میری البته
    منم میخواستم هیمن امشب برم فعلا که نه ماشینی مهیا است و نه فرصت مالی
    انروز پنشنبه است آخه
    تو چرا هستی امروز؟
    اصلا چرا نبودی دیروز؟
    چیزی شده الهه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    راستی من نتونستم برم فکر کنمم نمایشگاه.
    اگر تونستی بری یه تهریفی از جو کتابا بده تا من هم بدونم لطفاااااااااااااااااااااااااا
    چه فایده داره وقتی نمیدونم دقیقا چرا
    شاید ادامه موضوعی باشه در گذشته ها که الان به ضمیر ناخوداگاهم رسیده
    سلاممممممممممممممممم اتفاقا منم نبودم كلاس داشتم منم دلم تنگيده جوجو جونم.
    خوش اومدي ما تو تاپيك تنهاييم اگه خواستي بيا عجيجم
    سلام دوست دوست
    نمیدونم دیروز اونجوری بودم و امروزم زیادخوف نیستم
    و بدترم
    نمیدونم چرا و نمیدونم چرا
    خوبییییییییییی؟
    مرسی که اومدی از دیدنت خوشال شدم شدید
    سلام دوست جون جونم
    خوفييييييييييييييي جوجويييييي؟
    كجاهايي؟
    چند روزه نديدمت
    سلام زمینه فعالیت من گیاهان داورئی در زمینه های آموزش کشت و فراوری استان اردبیل فعالیت میکنم و زمینه فعالیت در تبریز هم فرام شده . می تونیم با هم همکاری داشته باشیم در صورت تمایل تماس بگیرن 04512239941 09352992174 (ممکن به فعالا در این زمینه معرفی کنین ممنون میشم
    سلام دوست عزیز
    دل نوشته ایی کوتاه
    «من بودم و من،
    ودو درخت انبوه ،
    خدا را دیدم،
    و بلندی و حصاری که بین من و اوست،
    و دلم خواست که این فاصله ها کم بشود.
    در همه حاشیه ام حادثه ها جریان داشت.
    گوشه ایی در دل من خالی شد.
    نگهم خورد به آیات خدا.
    وبه دنبال،
    سکوتی در فکر.
    آتشم خفت به زیر.
    اشک جرات به سخن گفتن یافت .
    چند ثانیه گذشت،
    جنبش عشق خدا،
    در دلم لرزه فکند.
    و خدا بود که با من می گفت:
    تو اگر داشته باشی ایمان ،
    ودلی لرزان از عشق به وحدانیت من
    شک نکن،
    خواهی دید،
    بهشت طوبی.»
    یا علی
    باشه میرم فقط ادرسشون رو وقت کردی بذار
    من تنبلیم میاد دنبالش بگردم.
    بابا من امار پستات رونیگا کردم فقط از همین صفحه خودت.
    خب باشه من دیگه واقعا رفتم خداحافظ و شبت موجدار
    تو گفتی ممکنه هم نیای
    باشه مرسی
    یه چرخی بزن ببین چیکار میتونی بکنی.
    تو هم که همش میری گفتگوی تالار کشاورزی
    خودت رو ناراحت نکن من زیاد منتظر نموندم که.
    گفتم که بهت قرار داشتم تا نیم ساعت پیش و تموم شد. بعدش گفتم الاناست که بیای تو هم خوش قول بودی و اومدی میسی بهرحال .خوبی دیگه/تعریفت رو کردما./
    خب تو رفتی استراحت کردی اخه
    منم هی چشام رو در و دیوار دوختم که بیای از یه رب پیش.
    فکر کنم زود تر بخوابی زودتر خوب شی.
    باشه هستم یه رب اند بقیه اش.
    نکنه سرما خورده باشی
    نگرانت شدم ها
    الان بهتری یابازم سردرد داری؟
    شربتی چیزی قرصی مرصی بنداز بابا
    اگر به حس باشه که الان منم برم بگیرم بخوابم.
    اینجوری همه حس ها هم با من میگیرن میخوابن.
    سلام شبت بخیر
    خوش اومدی
    منم تازه تازه تموم شده بودم با اون دوست قدیم ندیمی
    مرسی یه روز هم مبارک همه باشه مثلا تو.
    آره دیدمت تو اومدیییییییییییییییی
    من هم بودممممممممم
    خوبی؟ بیرون بودی یا خواب بودی.
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا