D
پسندها
1,713

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خداییش تو حواست به کجاها که نیست.....
    اشکالی نداره بزار بیان..
    خودم با دل و جون راهنماییشون میکنم..[IMG]

    تازه باید برم از ادمین حق بازاریابی بگیرم..[IMG]
    من هر چی بگم تو یه چیزی از توش در میاری..:D
    پس بهتره برم درس هامو بخونم که امروز هیچی نخوندم..
    ای خــــــــــدا تا کنکور فقط 3 ماه مونده...
    روزخوش
    من یاد گرفتم که حق همیشه با خانم هاست....
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    البته بعد از آقایون...
    من بلد نیستم بچه نگه دارم ..؟؟؟؟؟؟؟
    اون رفیق خودمه که یک لحظه هم از من جدا نمیشه...
    این ها هم پیچ نیست....فقط چون منو دوست داره خیلی چسبیده به من..دی:
    چشم حالا که اینقد اسرار می کنی باشه اینم گاو خوشگل قصه ما !!!
    [IMG]
    سلام سیمین جان
    ما در بخش مدیریت ابزاری داریم که برای تصحیح مطالب و یا حذف های اشتباه می تونیم پستهای حذف شده رو ببینیم . !! برای اون گاوه هم فکر می کنم زیاد جالب نباشه:w18:
    سلام سیمین جان
    ممنونم از محبتت . خوندم نوشته هات رو خیلی قشنگ بود . چشم گاوه خوشگلم رو هم میذارم تا ببینین دلتون وابشه .
    برای امتحاناتت هم خیلی زیاد بهت خسته نباشی می گم .امیدوارم موفق باشی
    سلام گلم من يادمه شما پرسپكتيو رو توي سايت آمزش مي داديد ولي هر چي مي گردم پيدا نمي كنم ميشه كمكم كني؟
    دشمنت شرمنده!
    حالا از بقیه پروژه هایی که داری بذار موضوعش زیاد مهم نیست! البته اگه زحمتی نیست.
    بهشت و جهنم
    روزي يك مرد روحاني با خداوند مكالمه اي داشت (( خداوندا ! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شكلي هستند ؟ ))
    خداوند او را به سمت دو در هدايت كرد و يكي از آن ها را باز كرد
    مرد نگاهي يه داخل انداخت ، درست در وسط اتاق يك ميز گرد بزرگ وجود داشت كه وري آن يك ظرف خورش بود ، كه انقدر بوي خوبي داشت كه دهانش آب افتاد ، افرادي كه دور ميز نشسته بودند بسيار لاغر مردني و مريض حال بودند ، به نظر قحطي زده مي آمدند ، آن ها در دست خود قاشق هايي با دسته بسيار بلند داشتند كه اين دسته ها به بالاي بازوهايشان وصل شده بود و هر كدام از آن ها به راحتي مي توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر نمايند ، اما از آن جايي كه اين دسته ها از بازوهايشان بلند تر بود ، نمي توانستند دستشان را بر گردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند .
    مرد روحاني با ديدن صحنه بدبختي و عذاب آن ها غمگين شد ،
    خداوند گفت : تو جهنم را ديدي ، حال نوبت بهشت است ،
    آن ها به سمت اتاق بعدي رفتند و خدا در را باز كرد ، آن جا هم دقيقا مثل اتاق قبلي بود ، يك ميز گرد با يك ظرف خورش روي آن و افراد دور ميز ، آن ها مانند اتاق قبل همان قاشق هاي دسته بلند را داشتند ، ولي به اندازه كافي قوي و چاق بوده ، مي گفتند و مي خنديدند ،
    مرد روحاني گفت : خداوندا نمي فهمم !؟
    خداوند پاسخ داد : ساده است ، فقط احتياج به يك مهارت دارد ، مي بيني ؟ اين ها ياد گرفته اند كه به يك ديگر غذا بدهند ، در حالي كه آدم هاي طمع كار اتاق قبل تنها به خودشان فكر مي كنند !
    هنگامي كه موسي فوت مي كرد ، به شما مي انديشيد ،
    هنگامي كه عيسي مصلوب مي شد ، به شما فكر مي كرد ،
    هنگامي كه محمد وفات مي يافت نيز به شما مي انديشيد
    گواه اين امر كلماتي است كه آن ها در دم آخر بر زبان آورده اند ،
    اين كلمات ازاعماق قرون و اعصار به ما يادآوري مي كنند كه يكديگر را دوست داشته باشيم ، به همنوع خود مهرباني نماييد ، كه همسايه ي خود را دوست بداريد ، زيرا كه هيچ كس به تنهايي وارد بهشت ( ملكوت الهي ) نخواهد شد .


    يا حق
    آره اگه بذاری تو باشگاه بهتره
    (فکر کردم اگه ایمیل کنی برات راحت تر باشه!اگه فرق نمیکنه بذار تو باشگاه)
    بازم ممنون عزیزم
    29 دی باید تحویل بدم هر وقت وقت داشتی برام بفرست!
    اینم ایمیلم:
    someone_anyway@yahoo.com
    بام سبز؟؟؟داری؟ معلومه که میخوام!
    من اگه تورو نداشتم چی کار می کردم؟؟؟؟؟
    خیلی خیلی خیلی ممنونم!
    سلام سیمین خانوم! چه طوری؟ کم پیدایییییییییی؟
    من بیچاره امتحان دارمممممممممممممممم.......حالا امتحان هیچی......پروژه هارو که دیگه نگو!
    با پروژه انسان طبیعت معماری نمیدونم چی کار کنم؟
    نه والا تقصیر من نیست اما من دارم پیگیری میکنم تا بتونم درستش کنم یا حداقل قابل تنظیم باشه..
    سلام :-(من چجوری میتونم عضو این نشریه مهرازان بشم؟میتونی کمکم کنی؟مرسی
    سلام برا منم همین جوری
    تیک پیامم رو بزن
    بعد پایین approve مسیج رو بزن 2رس میش ه
    سلام
    خوبی
    با امتحانا خوش می گذره

    بعدنی میام برات تعریف می کنم فعلنی بای
    سلام سیمین جان..
    مرسی که به من لطف داری...
    به خاطر همین محبت های مشا بود که برگشتم..
    اگر خدا بخواد و مشکلی مجدد پیش نیاد فعلا هستم...
    موفق باشی
    سلام دینامیک جان
    من قرار شد که جزوات رو نگیرم چون کپیه !! و عملا غیر قانونیه و از نظر من ثواب که نداره هیچ گناهش بیشتره . حتما میدونی که حق نشر این کتابها توسط افراد غیر کاملا غیر قانونیه و حکم سرقت اموال علمی رو داره . من با اصول ذهنیم سازگار نیست همچین خرید هایی . فکر کردم شاید این نفر مال خودشو دیگه نمی خواد و استفاده نمی کنه حالا من تو یه قسشمت از پولش شریک می شم و از کتابها استفاده می کنم ولی با این شرایط حاضر نیستم این جزوه ها رو بخرم .
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا